بیتردید، هیچ ایرانی آزاده و میهندوستی، توسل به نیروی نظامی بیگانه را، راه رهایی از یوغ استبداد نمیداند و هرگز ندانسته است. تاریخ معاصر، بیهیچ تردیدی، گواهی روشن و انکارناپذیر بر این واقعیت است که اپوزیسیون دموکراسیخواه ایران همواره بر تغییر دموکراتیک دیکتاتوری حاکم، به اراده ملت و با نقشآفرینی مؤثر نیروهای اپوزیسیون، تأکید داشته و آن را راه رهایی میهن اسیر از چنگال استبداد دانسته است. با اینحال، تحلیل واقعبینانه و عقلانی از تحولات جاری، ایجاب میکند که از ورای هیاهوی احساسی، تصویری عینی از وضعیت فعلی ترسیم نماییم.
رژیم تمامیتخواه و فناتیک جمهوری اسلامی، نه تنها کشور عزیزمان ایران را به میدان جنگی ویرانگر تبدیل کرده، بلکه با سیاستهای مخرب و ماجراجویانهاش در پی شعلهور ساختن آتشی فراگیر در سراسر منطقه است. در چنین شرایطی، هم افکار عمومی داخلی و هم وجدان بیدار جهانی دریافتهاند که منبع اصلی جنگافروزی، نه در مرزهای خارج، بلکه در درون نظامی مستبد و ایدئولوژیک است که با پروژههای خطرناک هسته ای برای دستیابی به سلاحهای مخرب اتمی و سرکوب خونین مردم، کشور را به ورطهی نابودی کشانده است.
امروز، ملت سرافراز ایران و نیروهای اپوزیسیون، چه در درون کشور و چه در تبعید، با دلی سوخته و چشمانی اشکبار، ضمن محکوم کردن هرگونه جنگ توسط کشورهای خارجی، مسئولیت مستقیم حمله اسرائیل به تأسیسات نظامی و هستهای کشور را متوجه شخصِ علی خامنهای دیکتاتور جنگطلب و عامل اصلی بحران میدانند. بیپرده باید گفت که تاریخ بار دیگر به درستی هشدارهای اپوزیسیون مهر تأیید زد: جمهوری اسلامی، تهدیدی بالفعل نه تنها برای امنیت ملی ایران، که برای صلح منطقهای و بینالمللی است.
اکنون، لحظهای تاریخی در برابر ملت ایران گشوده شده است: تبدیل این فاجعه جنگافروزانه به فرصتی برای فروپاشی ساختار پوسیده ارتجاع مذهبی. با نابودی بیش از ۲۰ تن از فرماندهان رده اول سپاه پاسداران ، بازوی سرکوب داخلی و تروریسم منطقهای ، بدنه نظام ضربهای تاریخی دیده است که میتواند زمینهساز تغییر رژیم باشد. این اسامی، تنها نامهایی بر کاغذ نیستند، بلکه هر یک نمادی از سرکوب، فساد، و خونریزیاند:
- محمد کاظمی، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، و حسن محقق، معاون او؛
- محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم
- حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران رژیم
- امیرعلی حاجیزاده، قاتل مردم بی گناه در پرواز ۷۵۲ و فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران رژیم
- غلامعلی رشید، از معماران محور موسوم به مقاومت و از افراد نزدیک به قاسم سلیمانی ملعون
- علی شمخانی، مهره امنیتی و غارتگر ثروت ملی مردم ایران، مشاور سیاسی خامنه ای قاتل
- مهدی طهرانچی، نقشآفرین در برنامههای هستهای و بازوی فکری نظام در مجمع تشخیص مصلحت رژیم
- مهدی ربانی، رابط نظامی با روسیه و چین، به تعبیر بهتر مزدور مسکو و پکن برای حراج سرمایه های ملی
- و فریدون عباسی، چهره کلیدی برنامه هستهای جمهوری اسلامی و معاون اسبق محمود احمدی نژاد ، رئیس جمهور تیر خلاص زن به زندانیان محکوم به اعدام.
این فهرست، تنها بخشی از پازل جنایت و ویرانی است.
جنگی که اکنون خامنه ای به ایران تحمیل کرده، نه حاصل اشتباه محاسباتی است و نه نتیجه یک درگیری صرفاً منطقهای؛ بلکه پیامد طبیعی سالها سیاستورزی مجنونانه و پروژهی خطرناک دستیابی به سلاح هستهای است. پروژهای که از آغاز، نه مشروعیت ملی داشته و نه توجیه اقتصادی. تنها هدف آن، تداوم سلطه ولایت فقیه به قیمت نابودی معیشت، امنیت و آیندهی ملت ایران بوده است.
بر پایه آمارهای رسمی و تخمینهای بینالمللی:
- هزینهی پروژههای هستهای ایران تا کنون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است؛
- هزینههای عملیاتی سالانه این برنامه نیز بالغ بر ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار است؛
- فرصتهای اقتصادی ازدسترفته، رقمی بین ۲ تا ۳ تریلیون دلار را شامل میشود؛
- تحریمها بیش از ۴۵۰ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی کشور را کاستهاند؛
- ارزش پول ملی از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۵، قریب به ۹۵ درصد سقوط کرده است.
در عین حال، رژیم در حالی کشور را در برابر آتش جنگ بیدفاع گذاشته که حتی ابتداییترین تدابیر امنیتی، چون ایجاد پناهگاه یا آموزشهای اضطراری را نیز تدارک ندیده است. پاسخ دولت بیکفایت، معرفی مساجد و مدارس بهعنوان پناهگاه در برابر بمبارانهای اسرائیل است! طنزی تلخ که از عمق بیمسئولیتی و تحقیر مردم پرده برمیدارد. بدتر آنکه، برای تحریک بیشتر ناتانیاهو، جمهوری اسلامی خود با حمله به مناطق مسکونی در اسرائیل، میکوشد مردم را سپر بلای بقای خود سازد.
در چنین شرایطی، وظیفهای ملی و تاریخی بر دوش ماست که با آگاهیرسانی گسترده، تحلیلهای هوشیارانه و سازماندهی اعتصابات سراسری ، بهویژه در صنایع کلیدی همچون نفت، گاز، انرژی و سایر بخشهای راهبردی ، ارکان رژیم تروریستی و ضدایرانی جمهوری اسلامی را به لرزه درآورده و زمینهساز فروپاشی ساختار سرکوب و فساد حاکم شویم. اکنون، اتحاد اپوزیسیون اهمیتی حیاتی یافته است. هیچ فرد یا گروهی حق ندارد بر رنج مردم، سوداگری کند. باید با همبستگی، با تکیه بر اراده جوانان شورشی و شجاع، خیزش تازهای را رقم بزنیم؛ خیزشی که ثمره خون پاک شهدا، اشک مادران داغدار، و فریاد زندانیان سیاسیست.
اینک لحظهای سرنوشتساز فرا رسیده است؛ زمانی که میتوان با همبستگی خللناپذیر و اقدام جسورانه، از دل خاکستر استبداد، جوانههای آزادی و دموکراسی را شکوفا ساخت و آیندهای در خور شأن و شرافت ملت بزرگ ایران را رقم زد. این راه اما، بیشک بهایی سنگین میطلبد؛ و این وظیفه تاریخی بر عهدهی خود ماست که با پرداخت این هزینه، عاملیتِ تغییر رژیم را از آنِ ملت ایران کنیم و همزمان با ساقط ساختن این نظام ویرانگر، بر جنگ خانمانسوز تحمیلشده نیز نقطه پایانی بگذاریم.
با الهام از شور و شکوه تاریخی خلق دلیر لُر، که در عصر مشروطیت دوشادوش آزادیخواهان، با قیامی سترگ و فتح تهران، طومار استبداد را درهم پیچیدند، امروز نیز این ملت سرافراز میتواند بار دیگر، در قامت پیشگامان رهایی، در خط مقدم نبرد با ظلم و تاریکی بدرخشد و پرچم آزادی را بر بام ایران به اهتزاز درآورد.
مسعود کاشفی - ۲۷ خرداد ۱۴۰۴