• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

مقدمه کوتاه ازاساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2883
  • جنبش رهایبخش لرستان

ضمن درود بر یارانی که تا کنون ما را از نقطه نظرات ارزشمندشان برخوردار نموده اند،به دلیل غیر قابل انکار بودن ایده های گوناگون و ضرورت تحقيقات کیفی ما در این راه سخت، می خواهیم آخرین سعي و تلاشمان را با توجه به سانسور قرون وسطی جمهوری اسلامی ، در گردآوری هر چه بیشتر ایده ها و آرمانهای فرزندان دلیر لر بکار بگیریم .لذا بعد از انتشار این مقدمه و اعلام این فراخوان میخواهیم با کمک اندیشه های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه تمام فرزندان مردم ستم کشیده لـر ،در داخل و خارج سرزمینهای لـر نشین برای تهیه و تنظیم یک اساسنامه مستدل برای جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  که ضمن رعایت تمام حقوق انسانی ،همچنین  از کلیه موازین اعلامیه جهانی حقوق بشرنیز برخوردار باشد ،مبادرت کنیم .

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید مسلما بعد ازنظرات مشورتی و همه پیشنهاداتی که امید است برای ما به آدرس  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  ارسال گردد،در آینده نزدیک با توجه به موارد مشخص در این مقدمه پيش‌نويس اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 و با کمک فکری همه یاران این جنبش در آینده میخواهیم اساسنامه  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 سراسری را با کمک اراده شما عزیزان لـر در تمام سرزمینهای ستمدیده لر نشین بختیاری و لرستان یعنی از مسجد سلیمان تا بروجرد و از شهر‌کرد تا خرم آباد و از ایلام تا یاسوج بطور گسترده‌ پخش کنیم، همراهان عزیز جنبش کوششهای متفاوتي را با ایده های گوناگون و تحقيقات کیفی در این راه‌ در حال انجام دا‎رند . به دلیل غیر قابل انکار بودن ایده های گوناگون و تحقيقات کیفی لازم و ضرورتیغیر قابل انکار است كه بدانیم ،با كدام زندگي مخالفیم و در راستای این تلاش و مبارزه خود در این جنبش ،در آرزوي چه نوع زندگي هستيم ؟؟  قطعا این اساسنامه مورد سوالهای فراوانی در آینده‌  قرار مي‌گيرد که‌ در همین ابتدای راه‌ اعلام میکنیم تمام انتقادات را در راستای رسیدن به آزادی و حفظ آن در یک محیط کاملا برابر و دموکراتیک میپذیریم .زیرا اعتقاد داریم هر کس با هر موقعیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی فقط حق یک رأی دارد و بس . در اين‌جا به برخی پرسشهای آمده‌ در طول این مدت میپردازیم پرسشهای مانند :چه چيز خوب و چه چيز زيباست؟ صحیح كدام است و اشتباه كدام است؟ چه چيز زشت و چه چيز بد است؟ بسيار پرسيده  شده‌ و مي‌شود . زيرا كه با طرح این سوالات است که ما را در رسیدن به اهداف این جنبش كماکان رشد و شکوفائی مورد انتظار را در ميان اين اصطلاحات اساسي پيشرفتی چشمگیر میبخشد. پرسش‌هايي از قبيل از كجا آمده‌ايم(ستم تاریخی بر ملت لـر )؟ زندگي سنتي چيست و چگونه از آن جدا شده‌ ایم ؟ همه با زندگي نوين چه ارتباطي داريم و جگونه با آن تنظیم رابطه ومرتبط شده ایم ؟ چگونه و برای چه اراده کرده ایم و خواسته ایم پيشرفت نمائیم ؟ این سوالاتی است که مکررا پرسيده مي‌شود و در اذهان بسیاری مسلما وجود ش تضادی برای عدم پیوستن به این جنبش بوده‌ و هست . از طرف ديگر عدم پيشرفت سريع جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 به صورت يك مبارزه‌ آزادیخواهی درنيامدن بيانگر چيست؟ تصاوير گوناگون حق تعیین سرنوشت و براندازی دیکتاتوری حاکم بر جان و مال و .... كدامند ؟آیا در کلیت این جنبش راه را برچه چيزي مي‌گشايد؟ اين‌ها مورد بازخواست قرار مي‌گيرند و سعي مي‌شود به شيوه‌اي صحيح مشاركتي در پيشرفت جوابها در چگونگی رسیدن به حق تعیین سرنوشت ، در اين جهت صورت گيرد.ضمن درس گرفتن از تجربیات مبارزات سایر ملل تحت ستم در ایران و سایر نقاط دنیا ، روش کپی برداری را فراموش کنیم ، زیرا که هر ملت دارای خصوصیات خاص خود میباشد و لذا بحث بر سر داده‌ها و ماتريال‌هايي موجود در مناطق لر نشین است كه در این جنبش مي‌تواند بعنوان حقيقي  عینی و مشخص به آن متكي بود . یک حقیقت واقعی این است که موارد بسياري تجربه شده و به‌ دست آمده كه مشابه آن در بسياري از كشورها با توجه به بافتهای آن اجتماع به دست نمي‌آيد. قهرماني ها و شاید تجربه گذشته در خيانتها و ميانه‌روي‌هايي  به عنوان تجربه در گذشته و درسهائی برای اکنون كه مبارزه رهايي ملي به رهبري واقعی مردم لـر و پیشتازی جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 آن را به‌وجود آورده خود موارد عظيمي هستند که آسان میسر نمیگردد . در آینده این حق طلبی حتي در مورد هر دوره این مبارزه و يا هر شخصيتي که در این را جانانه اقدام کند مي‌توان كتابي نوشت. ما سعي داريم در این اساسنامه و انتخاب این راه كه كلي‌ترين بيان اين موارد را در ارتباط با جنبش و دوره‌ي رهايي ملت لـر و سختیهایش را در مسیر مبارزه و قبل و بعد از پیروزی ارائه دهيم. این مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 سعي دارد كه از يك طرف حقيقت اليگارشيك ایران را  و از طرف ديگر واقعيت فئودالي و عشيره‌اي دوران قرون وسطايي منطقه‌ را و از طرفي وضعيت فقير و روستايي زحمتكشان، كارگران و همچنين شخصيت‌ها و مناسباتي را كه با گسستن  قيد و بندهاي فئودالي و عشيره‌اي شكل گرفته‌اند را بيان نمايد. این اساسنامه هم محصول توسعه‌ي عقیده آزادیخواه‌ی و کوشش در راه‌ آزادیبخشی است و همچنین تاحد ممكن مي‌تواند به توسعه‌ي عقیده آزادیبخشی شكل ببخشد. به عنوان مثال:اگرچه با رقص ، شعر، موسيقي و نقاشي آزادی بدست نمی آید ، ولي ما با كمك در توسعه‌ي ذاتي  شعر، موسيقي ، نقاشي و رقص شادی بخش لـری ، با کمک از این هنرها و رزم فکری و پراکتیک ، آزادی ما فرزندان ڵـر حتمي خواهد بود. هدف از ارائه این پيش‌نويس بعنوان مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 ، ارائه‌ي كمابيش محتواي موارد و جنبه های مختلف در بالا بوده است. پيش‌نويس مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  كه مي‌خواهيم توسعه‌اش بدهيم كم و بيش در اطراف سوالات بسیار زیادی  شكل مي‌گيرد و چه بسیار سوالات پیش بینی نشده ای را نیز که در مسیر راه پر از فرازو نشیبمان پیش رو خواهیم داشت. از يك نظر حقيقت موجود و شرائط مشخص مردم لـر همین و هم همين است. بعضی همراهان عزیز و آگاه سعي میکنند ارتباط اين حقيقت موجود را با تعصب و محافظه‌كاري عظيم، يعني نظام اليگارشي و پس‌مانده‌هاي فئوداليزم و در كنار آن چگونگي جلاي جامعه بوسيله مدرنيسم تقلبي نشان داده شود. اما و اما و اما ، همراه با تعريف ماهيت شخصيت انسان و حقوق انسانی آن ، يا شخصيت‌هاي موجود صاحب اتيكت‌هاي قلابي مانند تظاهر به وطن‌پرستي و تظاهر به چپ‌گرا ئی و وووو توضيح داده و میدهند ، اما با این تفاوت که چرا توضیح را نمیدهند ، که ارتباط هويت ملي با رهايي اجتماعي نوين چيست؟ و يا نمايندگي آنان در سطح ملل تحت ستم مانند لر چگونه است و چیست و کجاست؟ کلیه مبارزان در جنبشها و اینکه اين‌گونه شخصيت‌ها که در دوران تحت ستم و سرکوب بودن ،چگونه ظاهر شده و چگونه آنهابه مبارزه برای گرفتن حق تعیین سرنوشت خودش بمیدان آمده است؟
این جنبش همچنين از تجربیات نیروهای ميانه‌رو (دست به عسا)درسهای فراموش نشدنی گرفته است كه يك پايشان در قرون وسطي و پاي ديگرشان در فرماسيون اجتماعي نوين است و هميشه نمايندگي فكري هر دو دوره را متاسفانه داشته و دارند. تاریخ کنونی که مصادف با حاکمیت سیستم ارتجاعی جمهوری اسلامی است وکسانی قبل از آن که درحاکمیت ستمگرانه بر سرزمینهای لـر نشین بوده‌ اند،در هر مقطعي فرهنگ ضد انسانی و نگرش خاص خويش را تحميل مي‌كرده‌ اند و میکنند . با امید و اطمینان که در فرصتهای مناسب و توسط اندیشمندان ڵـر بعد از سرنگونی ستم ، اين‌ها را باید به نقدی تاریخی برای بستن راه‌ تکرار مجددشان كشيد. به ويژه موشكافي‌ با اهميتي در تحليلات این اقدامات جنبش مان كه در اين موضوع پيشرفتي را ايجاد نموده ـ از آن مي‌توان به عنوان تحليلات مقدمه ای هم ياد كردـ . به دیگر سخن ،يعني استفاده از اين موارد به عنوان يك ماتريال جهت گسترده‌ تر کردن این جنبش مي‌تواند كمكي مهم باشد. اين خطوط  تا کنون كمابيش در تحليلات و موضع گیریهای جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 مطرح گشته‌اند. تحليلات اساسی و پایه ای افراد در کنار زندگي آزادیخواهی و  آزمايش هر کدام از فرزندان لـر دربحبوحه‌ شرائط سخت که در آینده‌ به وجود خواهد آمد. زیرا اینها واقعیت هستند و به دیگر زبان يعني اين‌ها خيالات نبوده و نيستند بلکه حقايقي هستند كه مبارزه این جنبش آن‌ها را ايجاد نموده و خواهد نمود.
 اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 تا حدودي هم تلاش براي بيان یک احساس دوگانگي را در مورد تسلیم ستم شدن و یا مقابل ستم ایستادن را نشان مي‌دهد. درباره‌ي اشكال و مناسبات یک فرزند لـر كه بايد پشت سر گذاشته شوند و مناسبات و شكل زندگي‌ای كه بايد از آن محافظت كرد و آن را علاوه‌ بر به نقد ‌كشیدن ، تحليل کنیم  و از نو ايجاد ‌نمائيم . هر اندازه در اين كار از تجربه دیگران  به خوبي استفاده شود، به همان ميزان مشاركتي مثبت در رسیدن به هدف هم خواهد بود. البته مي‌توانيم خاطرنشان كنيم وقتي، حقايق تاريخي مبارزه‌ي این جنبش و شكل اجتماعی‌ای كه به آن باید تكيه ‌کند .، حقيقت و جوانب محتمل پيشرفت امروزه و مرحله‌ي تاريخ اخير آن را در سطحي علمی ارزيابي نماييم و زمينه‌اي اين‌چنينی را به جنبش ارائه دهيم، نيازهاي اين حق طلبی بر بنيادهاي حقيقتي آزادی و عدالت اجتماعی متكي است و بايد متكي باشد.
اگر این جنبش حق طلبی بر بنيادهاي حقيقتي آزادی و عدالت اجتماعی متكي است ، لذا در همان حال به‌وسيله‌ي انتقاد از موضع‌گيريي اشتباه كه این اشتباهات بر اساس داده‌هاي علمي به وجود آن پی برده میشود ،خود را از هر گونه تعصب عقب كشيده و خواهان آن باشد كه راه را برای خود و یارانش در آینده باز بگذارد تا با حفظ منافع مردم خود را با رفرميزه‌كردن، مدرنيزه نمايد و همچنين انتقاد از هر كسي كه نمايندگي آن موضع‌گيري را برعهده دارد، برآورده مي‌شود. همگام با اين در حد توان جهتي پيشرو به خود مي‌گيرد و در رابطه با پيشاهنگي، آرزو، اشتياق و آرمان خواهی را اساس مي‌گيرد. وقتي اين جنبش واقعيت موجود را بررسي نموده و مي‌نمايد، در واقع همراه با زيربنا و روبناي اجتماعي كه رو به فروپاشي و نابودی بوده و هست و زندگي فردي تمام ما فرزندان لـر به آن متكي است، اين واقعه را مشاهده كرده و به راديكالترين شيوه از آن انتقاد داشته و خواهد داشت . در هر حال این جنبش سعي دارد نشان دهد كه مورد جايگزين ستم سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی بر مردم  چگونه بايد باشد ؟ ارتباط  جايگزين با تمام اجزاي اساسي زيربنا و روبناي زندگي جديدي كه بايد پذيرفته شود را باید برقرار نمايد. اين مي‌تواند با نوسازي يك روحیه سرشار از انگیزه و منجر به تجديد بناي يك جامعه نوین در سراسر مناطق ڵـر نشین شود. این مقدمه اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4 در عين حال، كار بر روي چند اصل اساسی در اين‌جا بود، زیرا این مقدمه راه را بر تفسير اصول اساسنامه که بر نیازها و واقعيت تاريخي و اجتماعي مردم لر بنا شده‌ را باز میکند .  
آنچه که جنبش خواهان گسترش آن در اين عرصه هست و خواهد بود در واقع يك اساسنامه آزادیبخش و اهداف مشخص یک جنبش  رهائی بخش است. مي‌توان اين را مرحله‌ي بازكردنِ گره كوري كه در جامعه لـرايجاد شده، و يا مرحله‌ي به تصوير كشيدنِ روي‌آوري به سوي تشكلي نو با جنبشی سراسری و نه محلی (بختیاری ، لرستان ووو ) مانند گذشته و يا بيان نمودن نیاز این جنبش در سراسر مناطق لـر نشین است .  اساسنامه جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  از نظر ايدئولوژيك، سياسي و نظامي و همچنين استراتژي و تاكتيك بر یک هدف پافشاری مي‌نمايد و آن تنها و تنها حق تعیین سرنوشت برای تمام سرزمینهای ایران کثیرالمله است . پيشرفت‌هايي از اين نوع  در دنیا ايجاد شده و یا مي‌شوند خود ،در همان حال اگر جوابي به سوال منتقدان جنبش نباشد حداقل فرزندان لـر را از يك پيشرفت مهم شكلي از صحيح بودن كار و اهداف اين‌ جنبش آشكارا آگاه میسازد. بنابراين سوال"چگونه بايد جنبش را به پیش ببریم "براي يك مبارز لـر بسيار حياتي است. در حالي‌كه مبارزه‌ي رهايي ملي كه این جنبش پيشتازيش را بر عهده دارد، تمام جامعه را در بر خواهدگرفت . در اساسنامه علاوه بر اهداف به چگونگي گسترش يك شيوه‌ي زندگي آزادیبخشی را نه‌تنها براي يك مبارز بلكه براي تمامي افراد به صورت نيازي حتمي درآورده كه به اندازه‌ي آب و نان مهم میگردد. در جامعه‌ي ما عقب‌ماندگي‌هاي عظيم اقتصادی و مشكلات رفتاري (فرهنگی) به عینه وجود دارد . نیاز به این اساسنامه برای یک تنظیم رابطه منظم  كه به صورتي همه‌گير ارتباط اين مسئله را با ساختار اليگارشيك و پس‌مانده‌هاي قرون وسطي موشكافي كرده و آن را تحليل ‌نمائیم، مي‌بينيم كه درمقابل همه‌ي اشكال زندگي و روابطي كه بايد از هم فروپاشند و نسبت به آن‌ها كين وجود داشته باشد، احتياج به اشكال نوين زندگي و ارتباطاتی كه بايد ساخته شوند ،وجود  این اساسنامه مسلما ضرورت خود را بهتر نشان خواهد داد و میدهد . این مهم تنها و تنها با کوشش من و ماست که محقق میگردد ولاغیر .جنبش رهائی بخش لرستان 7+4
 

این جنبشی خودجوش و خودبنیاداست

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
22 دی 1392
بازدید: 1802
  • جنبش رهایبخش لرستان

نیروهای چپ ورادیکال نیروئی بیرون ازجنبش نیستندو نباید باشند. نبابد ازبیرون به جنش نگاه کرد وبصورت بیگانه و ناتنی با آن برخورد کرد. ماخود بخشی ازاین جنبش هستیم-گیرم که ضعیف وپراکنده- وباید تلاش کنیم که چپ به بخشی فعال واثرگذارواثرپذیرازاین جنبش اجتماعی تبدیل شود. یک چپ طبقاتی-اجتماعی ودارای پیوندهای ارگانیک با جنبش. وظیفه او تقویت بنیان های خودرهانی وخودحکومتی این جنبش است. او آلترناتیوی جزخودحکومتی مزدوحقوق بگیران و همه زحمتکشان ندارد.بنابراین بهتراست بجای حمایت ازچیزی بیرون ازخود با فرض اینکه بخشی ازجنبش هستیم ودرنظرگرفتن الزامات این رویکرد حرکت کنیم.

جنبش وچندسؤال و پاسخ پیرامون آن*1


1ـ هم اینک مطرح می شود که "عبور از موسوی اجتناب ناپذیر است"، با توجه به رویدادهای اخیر، نظردر این مورد چیست؟

درفرجام رویدادهای مهم اجتماعی و آنچه که درحال تکوین وتحقق است با قطعیت نمی توان صحبت کرد.چرا که سیر روندهای تاریخی را نبردهای امروزوچگونگی کنش کنشگران اجتماعی وطبقاتی تعیین می کنند.امری که فاقد تعین ازپیش بوده ودرروندتکوین خود می تواند باین یا آن نوع آفریده شود.رویکردی به جزاین می تواند به نوعی تقدیرگرائی وبلاموضوع کردن نقش آگاهی وپراتیک انسانها درسمت وسود دادن به این رویدادها منجرشود. فی الواقع فلسفه پراکسیس مارکس هم برهمین پیوند متقابل و تعیین کننده رابطه آگاهی و عمل اجتماعی تأکید دارد.درهرحال آگاهی می تواند خودبه بخشی ازپراتیک اجتماعی تبدیل شود وبرآن تأثیرگذار است وبالعکس.براین اساس درپیش بینی رویدادهای آینده تنها می توان باتوجه به پتانسیل ها وبا قید احتیاط از احتمالات سخن به میان آورد وپیرامون شرط وشروط آن .ازاین منظرتحولات اجتماعی، همزمان بصورت روندهای گوناگون و گاه متضاد ودرحال کشمکش (رویکردها وگرایشات نیروهای اجتماعی گوناگون) دیده می شود.

دراین مورد مشخص وموردسؤال،هم ظرفیت ها وپتانسیل فراروی وعبورازموسوی وجود دارد،باتوجه به انباشت مطالبات پاسخ نگرفته 30 ساله اخیر، وهم متقابلا تلاش های گسترده ای که برای کنترل جنبش وقراردادن آن درچهارچوب قانون اساسی وظرفیت های مغفول آن(بیان شده توسط خود میرحسین موسوی) به مثابه وسیله ای برای چانه زنی دربالا صورت می گیرد. درهرحال ما با جنبش خودجوش وتاحدی خود فرمان مواجهیم که فعلا تلاش می کند که موسوی را همراه خود کند.اما بی شک این همراهی بدون تلاش متقابل برای تأثیرگذاری وهدایت جنبش درجهت ادغام آن درنظام حاکم نخواهدبود(درهرحال این رابطه موجود شکننده است).

2ـ با در نظر گرفتن اینکه موسوی همواره تأکید بر حفظ نظام داشته و دارد، آیا ایشان دارای این ظرفیت هست که بتواند با رهبری جنبش سبز، ایران را به آزادی برساند؟

خودتأکید یک جانبه بر جنبش سبز با توجه به رنگارنگی واقعی جنبش یک ناسازه است .یعنی حاکمیت یک رنگ،به مثابه نمادجنبش- می تواند درشرایطی به حاکمیت یک رویکرد وآنچه که درپشت این نماد سبزینه کمین کرده است-منجرشود وازبالندگی نیروهای تحول خواه وساختارشکن موجود دربطن جنبش ممانعت به عمل آورد.این درست است که فشارازپائین وازجنبش به موسوی برای رادیکالیزه کردن وی شدید است،همانطورکه مثلا درنمازجمعه پیشاپیش خطاب به رفسنجانی شعارمی دادندکه سکوت توخیانت است وفشاربه موسوی نیز برای موضع گیری های رادیکال تر وحضوردرمجامع اعتراضی و...زیاداست، وبرهمین اساس برخی جریانات حاکمیت نگران باصطلاح بنی صدریزه شدن اوضاع واحوال ورانده شدن موسوی به قرارگرفتن دربرابرنظام هستند.وازهمین رو برای ممانعت ازچنین خطری دست بکارشده وبه وی فشارواردمی آورند که مواضع وچهارچوب های مشخص وخطوط قرمزی را تدوین کند و اوهم درحال انجام آن است.درهمین رابطه-صرفنظرازبیلان عملکرد گذشته وی و پیوندهای شناخته شده اش با نظام- ، اووحامیانش دربحبوحه برآمد جنبش درحال تدوین منشوری هستند که خطوط اصلی آن را نیزاعلام کرده اند، که اهداف آنان را بخوبی روشن می کند.برآن اساس این خطوط قرمز عبارتنداز عدم عبورازقانون اساسی وهرگونه ساختارشکنی ومحدوده مانوروحرکت حول ظرفیت های باصطلاح مغفول قانون اساسی است.بنابراین اگرموسوی بخواهد رادیکال ترازاین شود باید ازخودش نیزعبورکند واین بدلیل پیوندهای وی با روحانیت وبخشی ازطبقه سیاسی حاکم،ازرفسنجانی تاخاتمی، ناممکن است.ولی او بازیرکی تمام تلاش می کند که جنبش-یعنی این تنها اهرم فشارواقعی درشرایط انحصارقدرت توسط رقیب- را باشعارهای توخالی وباصطلاح مردمی بفریبد

3ـ چه راهکارهایی را برای تشکیل شورای حمایت از جنبش خونین مردم و یا هر نهاد هدایت گر دیگر پیشنهاد می¬کند؟ فکر می کند در عین حال واکنش نیروهای مختلف شرکت کننده در این خیزش ها ، نسبت به این راهکارها چیست؟

کسی نمی تواند برای جنبش باصطلاح سرورهبری به تراشد. این جنبشی خودجوش و خودبنیاداست ودرشرایطی که مدعیان دیگر بطورکامل بی خاصیت شده بودند واردمیدان شده است. وبنابراین وامدارهیچ رهبروجریان خردمند ونجات بخشی نیست.بنظرمن نیروهای چپ ورادیکال نیروئی بیرون ازجنبش نیستندو نباید باشند. نبابد ازبیرون به جنش نگاه کرد وبصورت بیگانه و ناتنی با آن برخورد کرد. ماخود بخشی ازاین جنبش هستیم-گیرم که ضعیف وپراکنده- وباید تلاش کنیم که چپ به بخشی فعال واثرگذارواثرپذیرازاین جنبش اجتماعی تبدیل شود. یک چپ طبقاتی-اجتماعی ودارای پیوندهای ارگانیک با جنبش. وظیفه او تقویت بنیان های خودرهانی وخودحکومتی این جنبش است. او آلترناتیوی جزخودحکومتی مزدوحقوق بگیران و همه زحمتکشان ندارد.بنابراین بهتراست بجای حمایت ازچیزی بیرون ازخود با فرض اینکه بخشی ازجنبش هستیم ودرنظرگرفتن الزامات این رویکرد حرکت کنیم.اگرچنین شود باید برواقعیت موجود ازیک سو وتلاش برای فرارفتن ازآن ازسوی دیگرپای بفشاریم. اگرچنین شود آنگاه معلوم میشود که سکوی حرکت ما تجربه وآزمون درحال انجام مردم وتقویت جنبه های دموکراتیک واصیل ورهائی بخش آن،یعنی قرارگرفتن درمتن آن وبرقراری رابطه مبتنی برسوخت وسازبا جنبش هم اکنون موجوداست.

4ـ با توجه به سرکوب¬های اخیر و حضور احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، چه راهکارهایی را برای مردم و به ویژه خارج از کشوری ها ارایه می¬دهد که مانع حضور وی بر مسند ریاست جمهوری باشد؟ لطفا این راه کارها در مورد مردم ایران و خیل گسترده تبعیدیان و مهاجران ایرانی بیان کند.

 امروزه بویژه بین جبهه داخل وخارج دارای تفاوت ماهوی نیست. قرارنیست یکی تابع دیگری باشد، یکی نقش جبهه ودیگری نقش پشت جبهه را بازی کند(البته تفاوت ها وزن ومیزان تعیین کنندگی هرکدام بحث دیگری است).هرکدام ازاینها بخش های گوناگون ودارای خودویژگی از جنبشی هستندکه که هم وجه داخلی دارد وهم جهانی و می توانند بصورت مکمل وهم آهنگ باهم حرکت کنند.بنابراین وجه داخلی وبین المللی جنبش مبارزاتی ما دووجه ازیک مبارزه واحد هستند.بی شک نیروهای اپوزیسیون خارج حلقه مناسبی برای اتصال با جنبش های جهانی وسایرکشورهای جهان محسوب می شوند. ازاینروبرقراری پیوند فعال با جنبش های جهانی،تلاش برای برسمیت نشناختن احمدی نژاد والبته هرحکومت غیرمنتخب دیگر،تلاش برای تحریم کمک هائی که برای تقویت ارگانهای نظامی وامنیتی وپلیسی ونیزاقتصادی رژیم میشود(مانند ماجرای زیمنس و..)،تلاش برای محاکمه ومحکوم کردن رژیم به دلیل ارتکاب به جرائم وجنایت علیه بشریت،ارسال هئیت های حقوق بشربرای توقف شکنجه زندانیان وسرکوب مردم وپیوند نسل های اول ودوم با نسل سوم ایرانیان درخارج وخنثی کردن تلاش اصلاح طلبان برای تفوق وتثبیت وحدت کلمه وهژمونی خود برجبنش وخلاصه ایجاد یک صداوصف نیرومند ومتمایز دردفاع ازمطالبات رادیکال جنبش مردم زحمتکش ازجمله عرصه های مهم است. درهرحال حدواندازه ای برای این مشارکت نمی توان تعیین کردو عرصه بسیاربسیارگسترده ای برای مشارکت فعال درجنبش مردم وتأثیرپذیری وتأثیرگذاری برآن وجود دارد.متأسفانه هم اکنون درخارج کشورتاحدی اصلاح طلبان شکست خورده وامتحان پس داده درداخل بدلایلی خارج ازحوصله این نوشته-دست بالا رادارند. واین درحالی است که چپ به سهم خود هم چون همیشه درطی این سه دهه وبویژه دهه اخیر بیشترین مبارزه وتلاش را داشته است اما بدلیل بیگانگی با فرایند تکوین جبنش وبدلیل بیماری مزمن فرقه گرائی ظاهرا یک باردیگر شاهد تبدیل شدن او به مرغ عزا و عروسی هستیم! شاید هم با دمیدن نفس گرم جنبش شاهد پوست اندازی چپ موجود وسنتی وظهورچپی ازتباردیگرباشیم؟انتظارهمزمانی زایمان جنبش وزایمان چپ انتظاربیهوده ای نیست. .چپی که تنها درگرمام گرم مبارزه طبقاتی واقعی می تواند متولدشود وچپی که ازنفس های گرم مردم اعماق وبا مشاهده مارش آنان می تواند جان تازه ای پیداکند.

5ـ چرا تا کنون اپوزیسیون داخل و خارج کشور نتوانسته¬اند یک شورای حمایت از خیزش¬های مردمی و جنبش اجتماعی ایران تشکیل دهند تا بتوانند این جنبش را هدایت کنند؟

همانطورکه اشاره کردم این جنبش را باین سادگی نمی توان رام وهدایت کرد. این جنبش خودبنیاداست ووقتی که همه جریانات دیگرسترونی وبی خاصیتی خود را به نمایش گذاشتند وارد میدان شد.بنابراین اکنون نوبت این جریانات است که با الهام ازجنبش بازتولید وبازیابی شوند.ولی نه برای لگام زدن وهدایت جنبش بلکه برای تقویت خودسازمان یابی وخودحکومتی آن.دیگردوران مدل های سوارشدن برگرده جنبش وزائده ساختن آن و اساسا این تصورارسطوئی که مردم به مثابه پیکراند و نخبگان به مثابه سر به سررسیده است. یا آنکه بهتراست بگوئیم برای چپ به سررسیده است چرا که انگاره پیکرو سر،جزئی ازداده های بدیهی شده وعمیقا رسوب کرده نظام طبقاتی وسلسه مراتبی است که سلطه اش با توجه به ورود به عصرفعال شدن ومیدان دارگردیدن جنبشهای اجتماعی مورد چالش قرارگرفته است.بنابراین چپ واپوزیسیون بجای رهبری باید به گسست مزمن بین نسل خود وجنبش جوانان مبادرت کند وتبدیل به یک چپ اجتماعی وطبقاتی بشود.

6- بصورت عمومی نظر و طرز برخورد نیروهای شرکت کننده در این خیزش ها نسبت به یکدیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟

نسبت به دوخطرمهم که بصورت آفت جنبش عمل می کند باید هوشیاربود:

الف-کلا درشرایط سرکوب دینامیزم یده واحده شدن ووحدت کلام دربرابردشمن زمینه تفوق وسلطه برجنبش را دارد.نیرومندی دریک صدائی تصورمی شود وحال آنکه با تجربه انقلاب بهمن دیده ایم که این آفت ازجمله بزرگترین خطراتی است که یک جنبش را درشرایط سرکوب وضعف سنت های دموکراتیک تهدید می کند. بنابراین باید همواره ازتکثر ورنگین کمان بودن و پلورالیستی بودن جنبش درعین وحدت حول اشتراکات پایه ای دفاع فعال کرد. آینده ازدل آنچه که امروزمی کاریم می روید. آنچه که اکنون عمل می کنیم است؛ که من وشما را می سازد وبه روندهای آتی شکل میدهد. بنابراین به بهانه یده واحده شدن،نمی توان و نباید دموکراسی وآینده جنبش را به خطرانداخت. امروزنیرووتوان اجتماعی ازهمراهی جنبش های اجتماعی گوناگون درعین تکثرشان زائیده میشوند و نه فرادستی یک گرایش که تجسم آن درشعاریده واحده است.این تنها راه بیمه شدن دموکراسی است.

ب-مساله دوم که ازهمان مساله نخست زائیده میشود آن است که باید هشیارباشیم تحت عنوان مبارزه علیه اسلام حاکم اسلام باصطلاح نوینی را نیافرینیم ویا به دام آن نیافتیم.البته واکنش های مقطعی توده ها قابل درک است ولی نبایدبی اعتناازکنارآن گذشت و این روند را ستایش وتقویت کرده و آنها رانهادی کرد؛ که خود به زنجیری بدست وپای جنبش تبدیل خواهد شد.بخصوص اگردرنطربگیریم که یکی ازمشخصات این جنبش مبارزه برای جدائی دین ودولت ومساله سکولاریسم است؛آنگاه اهمیت هوشیاری نسبت به افتادن دراین دام چاله ناشی ازاضطرار،ولاجرم اتخاذ تدابیرلازم عبورازآنها توسط فعالین وعناصرآگاه ترجنبش بیشترمی شود.همانطورکه اشاره کردم جنبش یک ناسازه است و هرانسان آگاه ومدافع دموکراسی واقعی مقوم وجوه اصیل ورهائی بخش آن هست ونه جنبه های واپسگرا وتوهم آمیزآن.

7- آیا فکر می کنید، جناح های مختلف حکومتی در پی آمد راهکارهای مختلف نیروهای شرکت کننده در خیزش ها ، عکس العمل های مختلفی ارائه خواهند داد و یا اینکه همانند گذشته سعی خواهند کرد که به یک پارچه گی نسبی دست یابند؟ در این میان آیا نیروهای سرکوب گر متصل به جناحهای مختلف حکومتی ، به روش های مختلفی دست خواهند زد ؟

البته امروزه وجوداین راه کارهای متختلف مشهوداست. بسته پیشنهادی رفسنجانی،منشورباصطلاح سبزموسوی که درحال تدوین آن هستند،پیشنهاد رفراندوم و...درکناریک سیاست سرکوب واصراربرانحصارقدرت توسط باند خامنه ای-احمدی نژاد و نزاع حول مفهوم ولایت فقیه ونقش رای مردم درمشروعیت نظام ویا باصطلاح مقبولیت نظام وفتواهای ریزودرشت مراجع همه همه ازهمزمانی یک بحران انقلابی درکناریک بحران حاد حکومتی حکایت دارند. دوعامل این منازعات ودامنه آن را مشروط می کند:

نخست کم وکیف جنبش واینکه تاچه حد تحت کنترل آنان قرارگیرد ویا نگیرد، ودوم آنکه جناح حاکم که اکنون مستقیما برزوروقدرت سرکوب خود متکی شده است،تاچه حد برانحصاریک جانبه قدرت پای خواهد فشرد. بنابراین بسته به دامنه تغییروتحولات دراین دوعرصه است که واکنش ها وراه کارها موضوعیت خواهندداشت. اگرهرآینه جناح حاکم چراغ سبزی برای مشارکت وسازش با رقیب بزند، بالائی ها(دربرابرجنبش) بهم نزدیک خواهند شد.ازسوی دیگرحتادرشرایطی که چنین سازشی صورت نگیرد به میزانی که جنبش،بطور بالفعل ازکنترل وخط قرمزهای آنها(اصلاح طلبان) عبورکند و سرکوب هم نتواند آن را ازنفس بیاندازد،بازهم باحتمال زیاد لااقل بخش مهمی ازبالائی ها برای دفع خطرازنظام درکنار همدیگرقرار خواهند گرفت.

 

*-سؤال ها وجواب ها توسط سایت گزارشگر صورت گرفته است ودرآن سایت درج شده است.

مطلب حاضر با اندکی ادیت واصلاحاتی دربرخی جمله بندی ها وبرخی خطاهای تایپی انتشارمی یابد

 

 

.

ارسالی یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان بدون رد و تایید مطلب آن از طرف جنبش.

می خواهم بدانم چه می توانم بکنم

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2962
  • جنبش رهایبخش لرستان

خرداد 1388,ساعت 22:40:32

گيريم که اصلآ انتخاباتی در کار است،آيا تاکنون هيچ ملتی در تاريخ، به اشغالگران سرزمين و فروشندگان نواميس دختران خويش رای داده است؟

با زبان بی زبانی می گویند خفه شوید، دوست داریم که در زندان نگهشان داریم!

فرزندانی که برایشان زحمت کشیدیم، چه من و پدرش، چه مادر جلوه و چه مادران دیگر، تلاش کردیم تا فرزندی تحصیل کرده برای جامعه امان تربیت کنیم که سرتاپای وجودش لبریز از عشق و ایثار و مهرورزی و انسان دوستی است. باز به برنامه صدا و سیما فکر می کنم. برنامه ای که در مورد روش های درست تربیتی برای پروردن انسان هایی سالم داد سخن می گوید. و حال خودشان این فرزندان سالم به ثمر نشسته را به بند می کشند و به زندان می فرستند تا به آن ها آسیب برسانند. من گیج شده ام. من دیوانه شده ام، من ... مهری حاضری (مادر کاوه مظفری)

برای دادخواهی از ظلمی که بر فرزندانمان می رود چه می توانیم بکنیم؟

مهری حاضری (مادر کاوه مظفری)

می خواهم بدانم چه می توانم بکنم که فقط و فقط به خاطر کاوه و جلوه باشد. از خود می پرسم کدامین حرکت می تواند بهتر باشد. کدامین حرکت می تواند به ضرر بچه ها و یا به نفع آنها باشد؟ از خود می پرسم چه بگویم؟ چه نگویم؟ کجا بگویم؟ کجا نگویم؟ چگونه بگویم؟..بيست و هشت روز از 11 اردیبهشت گذشت و من نفهمیدم که این روزها و شبها چگونه گذشت. گذشت و گذشت و من کوهی از درد و رنج شدم. احساس سنگینی می کنم؛ سنگینی ای که بارش از درد رنج زمانه و غم و غصه از دوری فرزندم است که نمی دانم در چه شرایطی به سر می برد.خوبی های کاوه و صداقتش، انسانیت و مهربانیش آن قدر زیاد است که من در کمتر کسی در این روزگار دیده ام. من به داشتن چنین فرزندی افتخار می کنم و از خودم می پرسم آیا سزاوار است که چنین انسان والایی را به بند بکشند و به زندان ببرند و به او آسیب برسانند. موضوعی که آن قدر درد آور است که از تحملم خارج است.مادر عزیز و خوبم، خوشحالم که در این دنیای آشفته بازار و بیرحم نیستی تا ببینی یا بشنوی که کاوه عزیزت را به حبس برده اند. مادرجان به یاد می آورم که چقدر تو از درد و رنج زمان زندگی خود در عذاب بودی و از زندگی هیچ نفهمیدی تا این که متلاشی شدی و فرو ریختی. رنج تو ناشی از آن چیزهایی بود که امروز کاوه برای از بین بردنش در زندان به سر می برد؛ کاوه ای که برای دنیای برابری تلاش می کند که در آن هیچ زنی به جرم زن بودن از مردش تحقیر نبیند؛ کاوه ای که برای تغییر قوانینی تلاش می کند که به مردان اجازه می دهد عواطف همسر خود را نادیده گرفته و زندگیشان را با زن دیگری شریک سازند و تو خود قربانی این قوانین بودی. آه مادر جان، تحمل زیادت را به یاد می آورم که که چگونه با صبر و زحمت زیاد زندگی پرمشغله ات را سامان می دادی. حال به من بگو چگونه این شرایط را تحمل کنم؟امروز صدا و سیما در باره تربیت فرزندان برنامه ای داشت. از نامناسب بودن تنبیه بدنی می گفت و تاثیرات مخربش بر رشد شخصیتی کودکان.... به یاد ندارم هر گز به کاوه عزیزم حرفی درشت گفته باشم و یا دستی از خشم بر او بلند کرده باشم. در تربیت من و پدرش تنبیه بدنی و کلامی نقشی نداشت. من پیش از آن که شعارهای امروزی از صدا و سیما در مورد تربیت فرزند بشنویم به چگونگی تربیت درست فرزندم فکر می کردم و وظیفهء مادری آگاه را در این می دانستم که فرزندانم در محیطی آرام و به دور از تنش رشد یابند و بزرگ شوند. امروز شاهدم فرزندی که بدون خشونت و تنش پروردم با خشونت به زندان می برند و مجبور است رفتاری را تحمل کند که آشنایی ای با آن ندارد.این درد را به چه کسی باید گفت؟ کدامین نهاد مسئول می تواند یا می خواهد به حرف های ما گوش دهد؟ به کجا بروم و دردم را بر چه کسی بگویم تا شاید دری بسته بر من باز شود و دردم را چاره کند. نمی دانم، نمی دانم و از این همه ندانستن ها در این جامعه به تنگ آمده ام.هر روز من و پدرش، جلال، به دادگاه انقلاب می رويم تا شاید به داد ما پاسخی دهند. دریغ و درد از یک پاسخ. به ما می گویند:«پرونده نیامده، تحقیقات ادامه دارد، اطلاع ندارند، پرونده کامل نیست، خودمان زنگ می زنیم، هفتهء آینده بیایید، دو ساعت دیگر تماس بگیرید، قاضی نیامده، قاضی جلسه دارد، قاضی به مرخصی رفته است، به ما مربوط نیست، چرا با رسانه ها حرف می زنید...» و در نهایت با زبان بی زبانی می گویند خفه شوید، دوست داریم که در زندان نگهشان داریم!فرزندانی که برایشان زحمت کشیدیم، چه من و پدرش، چه مادر جلوه و چه مادران دیگر، تلاش کردیم تا فرزندی تحصیل کرده برای جامعه امان تربیت کنیم که سرتاپای وجودش لبریز از عشق و ایثار و مهرورزی و انسان دوستی است. باز به برنامه صدا و سیما فکر می کنم. برنامه ای که در مورد روش های درست تربیتی برای پروردن انسان هایی سالم داد سخن می گوید. و حال خودشان این فرزندان سالم به ثمر نشسته را به بند می کشند و به زندان می فرستند تا به آن ها آسیب برسانند. من گیج شده ام. من دیوانه شده ام، من ...    هفتم خرداد 1388 

تاريخ بروز رساني ( 12 خرداد 1388,ساعت 17:44:32 )

 

روز دادخواهی ستمدیدگان لر فرا میرسد

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 3005
  • جنبش رهایبخش لرستان
دي 1387,ساعت 01:25:22

این مطالب از منبع ذکر شده در زیر تهیه گردیده است ، و جنبش رهایبخش لرستان از تمام  فرزندان لر از تمام مناطق لرنشین میخواهد با توجه به اسناد معتبر آن یعنی کتاب(  (كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني،  ) که یکی از کتابهای تدوین شده  حتی در زمان حاکمیت  قبلی بوده است توجه کامل نمایند. با توجه و عنایت ویژه به این حقیقت که؛ این کتاب تنها بخش کوچکی از جنایات را  با هدف و مقصود کاملا مشخصی در آن زمان را ذکر نموده  است و میتواند درس عبرتی برای نیروهای سرکوبگر نظام مافیایی اسلامی کنونی حاکم در ایران باشد. !

 

ما یاران شما در  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4

با استناد به شواهد موجود و زنده در سراسر مناطق لــر نشین و طبق گفته سالمندان و تاریخ نویسان لر که همه نظامهای دیکتاتوری در هر زمان و مکانی و همچنین همدستان این ستمگران نمیتوانند همه شواهد و مدارک جنایات را از بین ببرند و این را قبل از هر کس عوامل نظام کنونی ملاها بایدبدانند .  یکی از اسناد موجود از نظام سرنگون شده گذشته کتاب كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني است ، که تنها به صورت پراکنده و فقط  ،  برای آشنا کردن نیروهای ضد مردمی و سرکوبگر حاکمیت وقت و آنهم ریختن ترس این نیروها بوده است ، زیرا نظامیان درجه بالای ارتش وقت از رفتن به این منطقه ماموریتی از وحشت به درک واصل شدن سر پیچی میکردند ، این کتاب نوشته شده است. لذا ما فرزندان لر  با صدای بلند اعلام می داریم! و  قطعا این کتب و تاریخهای تحریف شده مندرج در آنها ، هیچگاه نمی تواند تمام واقعیت اتفاق افتاده ای که ، آگاهانه بدست جنایتکاران و فاشیست های زمان اعمال شده باشد و میتواند درس عبرتی برای نیروهای سرکوبگر نظام مافیایی اسلامی کنونی حاکم در ایران باشد.  قطعا در آینده این مستندات  تکمیل تر  و منظم تر توسط همه یاران  جنبش رهائی بخش لرستان 7+4  برای طرح شکایت در مراجع شناخته شده بین المللی  مانند ؛ دادگاههای  بین المللی عضو سازمان ملل متحد  ،  جمع آوری ، منظم و منتشر خواهد شد .  مبنا ومعیار همه این عدالتخواهی ها را اگر تنها اعلامیه جهانی حقوق بشر بدانیم  ، این حق مسلم و خلل ناپذیر تمام فرزندان لر  در تمام دنیا است که برای طرح یک دعوی بین المللی و گرفتن حقوق تاریخی پایمال شده یک ملت ستمدیده در سرزمینهای لر نشین از شهر کرد تا ایلام و از مسجد سلیمان تا خرم آباد و کهکیلویه و بویر احمد  اقدام کند .  میتوانیم عاملان همه جنایات را در هر زمانی و از هر کجا ، به جرم جنایت غلیه بشریت به دست عدالت بسپاریم  . این دادگاه میتواند شامل همه کسانی که در زندانها جوانان بیگناه سیاسی و آزادیخواه را بطور دسته جمعی اعدام کردند تا کسانی که گروه گروه جوانان را به روی میدانهای مین در جنگ خانمان سوز هشت ساله میان دولتهای ستمگر ایران و عراق  میفرستاند ، و همچنین تمام کسانی که جوانان دلیر  را در هر کجا به جرمهای کاذب و ساخته شده دست رژیم  جنایتکار جمهوری اسلامی ، مانند بهانه اقدام علیه امنیت  کشور ، جوانان شجاع را با جرثقیل در میدانها و مراکز شهرها  حلق آویز میکنند ،مشمول تک تک آنان خواهد شد.  این شکایت و دادخواهی در عدالت کامل در داخل و خارج ، در آینده  نچندان دور باهمت و توان مبارزان راه رهائی بدست خواهد آمد و جنایتکاران را از آن گریزی نخواهد بود .

ملت لُر و ستمهای ملي در قرنهای اخير ^مسلما "يك نسل كشي واقعي بوده", كه از صفحات تاريخ معاصر ایران و منطقه زدوده شده است!!

...لُرها در قديم هم ثروتمند بودند و هم نيرومند. اما امروزه براي آنها فقط غرورشان باقي مانده است. چون از ثروت و نيرومندي ديگر خبري نيست.... به بعضي از دهات سر زدم، تعدادي از لُرها به‏علت ضعف ناشي از گرسنگي، حتي 5 دقيقه هم نميتوانستند روي پا بايستند... در ايران وقتي مي‏خواهند فقرزدگي را مجسم كنند مي‏گويند: من يك لُر هستم!... يا اينكه مي‏گويند: من يك لُر پاپتي (پابرهنه) هستم!... ... فقر بي‏اندازه لُرها، معلول تاراج و چپاول ارتش ايران بود. اين تراژدي به سياست رضاشاه در رابطه با مطيع كردن آنان مربوط مي‏شد... برنامه‏اي كه بالاخره به قتل‏عام و غارت آنها انجاميد... اما تا چه حد شخص رضاشاه مسئول تراژدي و مصيبت‏هاي وارده بوده، مسئله‏اي است قابل بحث. بعيد نيست كه او اطلاع كافي نداشت كه ارتش او با لُرها چه كرده و چه مي‏كنند. شايد هم اطلاع داشت اما چشم و گوش خود را بسته بود. به هر تقدير يكي از ننگين‏ترين فصول تاريخ سلطنت رضاشاه به دست يكي از افسران او كه بين ايرانيان به «قصاب لُرستان» مشهور است، نوشته شده است. (ويليام او. داگلاس. سرزمين شگفت انگيز و مردمي مهربان و دوست داشتني. صفحات 170و167و159)  اسناد و مدارك تازه و نو يافته، چون نامه‏ هاي محرمانه و خصوصي دربار قاجار و پهلوي، خاطرات سياسيون و نظامياني كه خود شخصاً در وقايع مناطق لُرنشين و قلع و قمع ‌آنها دخيل و ناظر بوده يا حضور داشته‏اند و هم‏چنين سفرنامه‏ها وخاطرات سياحان بيگانه كه همزمان با وقايع اخير، به اين مناطق سفر داشته‏اند كه چندي است كه به همت برخي مترجمان، برگردان و در اختيار افكار عمومي قرار گرفته، خود بهترين داور جهت قضاوت است كه گوشه‏هايي پنهان از اين دو سده جنايت، پاكسازي و نسل‏كشي قومي حكام فاجر و جابر را در حق قوم لُر برملا مي‏كند.از اين جمله، ناصرالدين شاه در جواب نامه‏اي از ظل‏سلطان، فرزند خود،كه در آن نامه از والي لُرستان و ايلخاني بختياري به سعايت و بدگويي پرداخته، و از سفر سياحان خارجي به اين منطقه، اظهار بدگماني كرده، چنين پاسخ نوشته است:«...طوري باطناً بكنيد كه به آنها (سياحان خارجي) خوش‏نگذرد و يك اسباب وحشتي در سياحت خود ملاحظه كرده، ديگر ميل نكنند به سياحت،  و اين فقره را هم از الوار و اكراد بدانند نه از شما...» (اسناد نويافته، ابراهيم‏صفايي، سندپانزدهم،ص87) نامه بالا، از آن جهت حائز اهميت است كه همزمان دو سه تن از سياحان فرنگي در لرستان به طرز مشكوكي به قتل مي‏رسند كه بدنامي آنان برگردن ياغيگري لُرها افتاد!رضاشاه نيز، طبق دستورالعمل بالا و سياست داخلي قاجار، زمينة حمله به لرستان را با چنين بهانه‏اي چيد و با تمهيداتي، در لرستان، سرلشكر امير طهماسبي، وزير راه را، كه دلخوشي از او نداشت، به توسط عمال خود به قتل رساند و آن را به لُرها نسبت داد! «... اشتباه كوچك قاتلين كه در لباس محلي با لهجه غليظ تهراني صحبت مي‏كردند، معلوم كرد كه مرتكبين قتل غير محلي و بطوري‏كه به زودي معلوم شد، دو نفر از گروهبان‏هاي لشكر بودند...» (كهنه سرباز، خاطرات سياسي و نظامي سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحماني، جلد1، ص 65)قصاب لرستان  رضاشاه با چنين ترفندي، بزرگترين لشگركشي حكومت خود، به فرماندهي سپهبد امير احمدي معروف به قصاب لرستان را عليه اتباع لُر خود، فراهم كرد و فجيع‏ترين قوم‏كشي تاريخ معاصر ايران را رقم زد كه متأسفانه نويسندگان، تاريخ‏نويسان و سياسيون مزدور و قلم به مزد در ايران، از كنار آن به راحتي گذشته و از تاريخ معاصر آن را حذف كرده‏اند. فجايعي كه شايد مصايب اقوام كرد و بلوچ و تركمن در تاريخ معاصر ايران، در برابر آن كوچك مي‏نمايد. «....يعني لُرها را واقعاً «قلع و قمع» كرد. به طوري‏كه پشتكوه براي سال‏ها خالي از سكنه شد. به همين جهت عنوان قصاب به او دادند....» (كهنه سرباز ...جلد 1، ص 55) ويليام‏ او. داگلاس، قاضي مشهور ديوان عالي كشور امريكا كه اندكي پس از قوم‏كشي لُرها، به لرستان سفر كرده و قصاب لرستان را نيز حضوراً ملاقات نموده، در سفرنامه خود، سرزمين شگفت‏انگيز، فجايع و قتل و غارت عمال حكومت وقت، سپهبد امير احمدي و سپهبد حبيب‏اله‏خان شيباني، نسبت، به لُرهاي لرستان، بختياري، بوير احمد و ممسني را به تفضيل شرح داده كه برخي از وقايع فجيع كه خود ديده و يا شنيده، بسي شگفت‏انگيز و متأثركننده است. او از زبان پير مردي لُر كه استثناً از قتل‏عام قصاب امير احمدي، جان به در برده، چنين مي‏نويسد: «من از او سؤال كردم كه درباره امير احمدي چه مي‏داند؟ او نگاهي عجيب و پرمعني به من كرد و سري تكان داد، شرح داستان را با احتياط تمام آغاز كرد و من خيلي تلاش كردم تا او را به بازگو كردن جزئيات ماجرا ترغيب نمايم و به او قول دادم كه آنچه را كه او مي‏گويد براي كسي فاش نكنم يا لااقل اسمي از او به ميان نياورم.... .....ما صد نفر بوديم كه در بيست كلبه كوچك و چادر  زندگي مي‏كرديم، هزارها رأس بز وگوسفند وهزار رأس گاو وگوساله و قاطر و ده‏ها اسب داشتيم، تعدادي از جوانان ما در قلعه فلك‏الافلاك محاصره شده بودند. جوانان ما بلا استثنأ كشته شدند. خوانين ما را دار زدند. ارتش پيروز شده بود. نبرد دفاعي به پايان رسيده بود حالا ديگر مانعي در راه جادّه‏اي كه رضاشاه در نظر داشت بسازد وجود نداشت.» او داستان خود را چنين ادامه داد: «چند روز بعد در اوردوگاه خود نشسته بوديم كه از دور گـرد و خـاك زيادي را مشـاهده كرديم عده‏اي از سوار نظام ارتش بودند كه چهار نعل به‏طرف كلبه ‏هاي م مي‏آمدند. سرهنگي هم فرمانده اين واحد بود وقتي كه به اردوگاه ما رسيدند سرهنگ با صداي رسا و بلند فرماني صادر كرد و با اين فرمان سربازها از اسب پياده شدند. سپس سرهنگ فرمان قتل عام ما را صادر كرد و در اجراي اين فرمان سربازان ما را هدف قرار داده شروع به تيراندازي كردند. تعدادي از كودكان ما هنوز در گهواره در خواب بودند و تعدادي در گوشه وكنار بازي مي‏كردند. سربازان به هر بچه‏اي كه مي‏رسيدند او را مي‏گرفتند و لوله هفت‏تير خود را در شقيقه او مي‏گذاشتند، ماشه را مي‏كشيدند و مغز او را متلاشي مي‏كردند. زنها جيغ مي‏كشيدند و از چادرها به بيرون مي‏دويدند. زن من در گوشه‏اي خزيده بود واز ترس مثل بيد مي‏لرزيد. من جلوي او ايستاده بودم و كاردي هم در دست داشتم كه يك مرتبه صداي تيراندازي بلند شد و من نقش زمين شدم و از حال رفتم.» «وقتي به هوش آمدم، زنم را در كنارم ديدم كه خون از بدنش جاري است. جسد او و جسد چند زن وبچه ديگر، روي زمين افتاده بودند. همه اينها در اثر اصابت گلوله‏هاي سربازان كشته شده بودند. ولي خود من در اثر اصابت گلوله‏اي كه در گردنم فرورفته بود، زخمي شده بودم و آنها به خيال اين كه من مرده‏ام، مرا رها كرده بودند تا اگر احيانأ كشته نشده‏ام با يك مرگ تدريجي و زجرآوري بميرم. من پس از هوش آمدن بلافاصله چشمانم را بستم و در همان وضع بي‏حركت باقي ماندم، چون صداي سرهنگ را شنيدم و متوجه شدم كه او و سربازانش هنوز محل را ترك نكرده‏اند. من از گوشه چشم و از زير پلك‏هاي نيمه باز آنها را ديد مي‏زدم. شما ممكن است حرف مرا باور نكنيد. شما قطعأ آنچه را كه من ديدم باور نمي‏كنيد ولي قسم به ناني كه در سفره اين خانه هست آنچه مي‏گويم حقيقت دارد» شرط‏بندي برسرمسافت دويدن اجسادبي سر!خلاصه پيرمرد به سخنان خود چنين ادامه داد: «سرهنگ چندين نفر از جوانان ما را كه اسير كرده بود جمع كرد و بلافاصله دستور داد با زغال آتش روشن كنند. من فورأ متوجه شدم در حال تدارك چه جنايت فجيعي است. او دستور داد يك طاوه آهني بزرگ آماده كنند و طاوه را روي آتش بگذارند تا خوب تفته و قرمز رنگ بشود، آنگاه دستور داد يكي از جوانان لُر را بياورند. دو نفر سرباز دستهاي جوان را محكم گرفتند و سومي هم با يك شمشير تيز در عقب او ايستاد سپس با اشاره سرهنگ، سرباز جلاد با شمشير سر جوان را قطع كرد. هنگامي كه سر از بدن جدا شد و به كناري افتاد، سرهنگ فرياد كشيد: « بدو...بدو» و همزمان يكي از افراد طاوه سرخ شده را روي گردن بريده چسباند. جسد بي‏سر از جا بلند شد و يكي دو قدم دويد و بعد افتاد. سرهنگ مثل اينكه از اين عمل شنيع خود رضايت حاصل نكرده باشد فرياد كشيد: «آن جوان بلند قد را بياوريد. فكر مي‏كنيم كه او بهتر از اين‏ها بدود.» خلاصه آن بيچاره را هم آوردند و اين بار با دقت بيشتري سر او را بريدند و طاوه آهني را روي گردن بريده محكوم قرار دادند به طوري‏كه اين بار جسد بي‏سر توانست يكي دوقدم بيشتر بدود، خلاصه اين عمل سبعانه ادامه پيدا كرد تا اينكه يك بار سرهنگ خودش شخصاً در اين عمل شنيع شركت كرد و اين بار خود مسئوليت گذاشتن طاوه آهني تفته را روي گردن محكوم قبول نمود ولي چون او به موقع نتوانسـت طاوه را روي گردن بريـده قرار دهـد، لذا وقتـي جلاد سر محكوم را از تن جدا كرد خون از گردن محكوم در حدود يك متر فواره زد و سر و روي او و همه اطرافيان را خوني كرد.» «پس از اين كه چند نفري از جوانان با اين وضع فجيع كشته شدند، فكر تازه‏اي در مغز ديوانه سرهنگ خطور كرد تا بر سر مسافت دويدن اجساد بي‏سر شرط‏بندي كنند و بر سر تعداد قدم‏هايي كه اجساد مي‏توانند بدوند برد و باخت راه بيندازند.»«خلاصه اين جنايت بارها و بارها تكرار شد تا آنجا كه بالاخره اجساد و سرهاي همه محكومين هر كدام يك طرف روي زمين تلمبار شد. گفتني است كه هربار كه اين عمل وحشيانه انجام مي‏شد خود سرهنگ و افسران و درجه‏داران و ساير افراد مثل تماشاچيان مسابقه فوتبال با دست ‏زدن و هورا كشيدن و هلهله دوندگان را تشويق مي‏كردند كه قبل از افتادن هر چه بيشتر بدوند.» این شهادت را ثبت کنیم !!پيرمرد كه از فرط خشم و غضب صورتش به زردي گرائيده بود مكثي كردو من از اين فرصت استفاده كردم و پرسيدم: «خوب، بالاخره در اين مسابقه دو اجساد، برنده چه كسي بود؟» او چند دقيقه‏اي سكوت كرد سپس گفت: «سرهنگ در اغلب شرط‏بندي‏ها، برنده شد: فكر مي‏كنم فقط در يكي از شرط‏بنديها كه جسد توانست 15 قدم بدود، هزار ريال برنده شد.» من مجدداً رو به او كرده پرسيدم: سرهنگ بعد از اين ماجرا چه كرد؟ او در پاسخ به اين سئوال چنين گفت: «خوب معلوم است كه چه كرد، او دستور داد همه گاوها و گوسفندان و اسب و الاغ‏ها و ساير اغنام و احشام ما را ببرند و روز بعد چند كاميون آوردند و همه اسباب و اثاثيه و بالاخره همه دار و ندار ما را از قبيل قالي‏ها و سماورها و بشقاب‏ها و طلاآلات و زينت‏آلات و لباس‏هاي ما را بار كاميون كردند و بردند.» پرسيدم: «تو در اين گيرودار  چه كردي؟» جواب داد: «من خودم را به طرف چشمه‏آبي كه داخل درّه كوچكي قرار داشت كشيدم و زخم خود را شستشو دادم. من آنقدر ضعيف شده بودم كه دو شب تمام قدرت حركت را نداشتم تا اين كه روز سوم قدري حالم بهتر شد و توانستم روي پاي خود بايستم و اجساد را به سختي و زحمت زياد دفن كنم. همه مردها و زن‏ها و بچه‏هاي ما بلا استثنأ كشته شده بودند و لاشخورها گرد آنها جمع شده بودند. بطوري‏كه من براي دفن كشته‏ها مجبور بودم آنها را از اطراف اجساد دوركنم.» مجدداًپرسيدم: «بعد از آن براي سرهنگ چه اتفاقي افتاد؟» او در پاسخ با نفرت و تحقير غير قابل وصفي گفت: «سرهنگ؟! ايشان به پاداش شاهكارهايي كه در لُرستان انجام داده بود، به درجه ژنرالي ارتقاء يافت و بعدها هم وزير جنگ شد.» پرسيدم: «آيا او هنوز زنده است؟» او در جواب گفت: «بله زنده است و در تهران زندگي مي‏كند. او اموال غارت شده از دهات ما را بار كاميون‏ها كرد و به‏غنيمت برد.«بله آن سرهنگ امروز به تيمسار اميراحمدي قصاب لرستان معروف است.» بالاخره پس از دقايقي سكوت لب به سخن گشود و گفت: «ميداني....من يك ايراني هستم ، من كشورم را دوسـت مي‏دارم. من حاضـرم جانم را فداي كشورم بكنم، ولي چه‏كنم كه مجبورم به اين حقيقت هم اعتراف كنم كه من از نظامي جماعت متنفرم و اميدوارم كه تا من زنده‏ام به‏چشم خود ببينم كه خداوند انتقام ما را از آنها بگيرد.» ساكت! واِلا ميگم اميراحمدي تو را بخورد! ويليام‏داگلاس، بعدها خود شخصاً قصاب لرستان را ملاقات كرد و چنين نوشت: «مدتي بعد از اين ماجرا بود كه من اميراحمدي را در يكي از گاردن پارتي‏ها در تهران ملاقات كردم، او مردي بود چهارشانه راست قامت كه ظاهراً شصت ساله بنظر مي‏رسيد. او ضمناً داراي يك سيبيل سياه چخماقي و چشماني نافذ بود: او يك سري دندان‏هاي طلايي داشت كه هنگام خنديدن به‏خوبي نمايان مي‏شد. به زبان روسي و تركي آشنايي داشت و در ارتش قزاقستان در روسيه آموزش ديده بود. در آن ايام هنوز هم آثار تكبر، نخوت و جسارت از سيمايش و به‏خصوص از طرز صحبت و آهنگ صدايش حتي هنگام بحث‏هاي خصوصي و خودماني‏اش هويدا بود. در اين حيص و بيص خانمي از او سؤال كرد: «تيمسار! مناسبات شما با مردم لُرستان در حال حاضر چگونه است؟» او در جواب گفت: «آنها با احترام از من ياد مي‏كنند. امروز اسم من در اغلب خانواده‏ها مطرح است.» خانم دوباره سؤال كرد: «ولي چگونه؟» او خنديد، با اين خنده همه دندان‏هاي طلايي‏اش نمودار گرديد و پس از مدتي خنديدن گفت: «به اين نحو، كه اگر كودكي در لرستان گريه بكند، مادرش براي ساكت كردن او مي‏گويد: ساكت! والاّ ميگم اميراحمدي تو را با خودش ببرد.»  لشكر شرق، آوارگان لُر راتحويلبگيرد!فجايع پس از قتل عام نيز شنيدني است: «... در پشتكوه، فقط آن عده‏اي از لرها كه به عراق گريختند، زنده ماندند و بقيه تمام كشته شدند، در پيشكوه كه به علت فعاليت راهسازي و وجود مهندسين و تكنسين‏ها، كشتار به آن صورت ميسر نبود، تصميم به كوچاندن لُرها به خراسان گرفته شد كه چگونگي عمل غيرانساني آن، ممكن است خود موضوع تراژدي كم نظيري باشد.»                                                 (كهنه سرباز ....جلد 1 ص 66)  «... براي جلوگيري از اغتشاشات حاصله، بعضي از طوايف كه اقامت آنها در برخي نقاط لرستان، مضر و اصولاً تحريكات مي‏نموند، اين قبيل طوايف كوچ داده شده و در حدود تهران تا خراسان و از طرفي خوزستان اسكان پيدا كردند....» (كاوه بيات، گزارشي از عمليات نظامي لرستان درسال 8 و 1307 شمسي توسط تيمسار رضاقلي ‏جلاير، مجله شقايق، سال 1376، ش2، ص66)  «...گروهان هنگ آهن، الوار را تا شاهرود رسانيده، در آنجا تحويل لشكر شرق نمود. كوچاندن اين الوار بسيار مشكل و كار پرزحمتي بود. يك قسمت ديگر از الوار پس از چند روز كوچانده شدند و در ورامين سكني گزيدند... به اين ترتيب قضيه لُرستان خاتمه پيدا كرد. از اين تاريخ به بعد شروع به استفاده از موقعيت شد و براي عمران وآبادي لُرسـتان نقشـه‏هايي طـرح و  عمل شد(؟؟!!)...» ( كاوه بيات، گزارشي از عمليات نظامي لرستان ... ص 76) اينكه، نقشه‏هاي وعده شده بالا، جهت عمران و آبادي لرستان و مابقي سرزمين‏هاي لُرنشين، آيا طي پنجاه سال حكومت پهلوي طرح و عملي شد، قضاوتش با خوانندگان منصف است.؟! اما داستان تبعيديان لُر و پيامدهاي آن و كوچ‏هاي اجباري نيز حكايت خود را دارد كه سخت متأثر كننده است. هزاران خانواده لُرفيلي و لُر بختياري، طي اقدامي عجولانه با خشونت تمام توسط نظاميان از كوهستان زاگرس به صحرا و بيابان‏هاي خراسان و قم و...يعني هزاران كيلومتر دورتر از سرزمين آبا و اجدادي خود كوچانده شدند.  

منبع )         http://jonbeshelor.blogfa.com  

تاريخ بروز رساني ( 20 دي 1387,ساعت 10:00:35 )

 

به فریاد قربانیان خشکسالی برسیم !!!!

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
22 دی 1392
بازدید: 2995
  • جنبش رهایبخش لرستان

مهر 1387,ساعت 14:31:19

آیا تا کنون کسی به فریاد دل قربانیان خشکسالی در سرزمینهای لر نشین رسیده است؟

ایا ما به عنوان جنبش رهایی بخش لرستان7+4وجزیی از آن کل ملت لر وظیفه خود را دررساندن فریاد این قربانیان

و مخصوصا صدای دامداران آن مناطق و کوچ اجباری ساکنان روستاها به گوش مراجع بین المللی انجام داده ایم؟  

 جمع اوری اطلاعات در موردخشکسالی و انعکاس ان به رسانه ها و مجامع بین لمللی تنها راه ممکن کنونی تا قبل از خیزش سراسری ملیتهای تحت ستم در ایران است که حکومت مافیایی اسلامی ایران در اثر فشار مجامع بین لمللی و افکار عمومی اقدامات اولیه و به الزامات اولیه  تن در دهد، آنچه مسلم است گوش شنوایی در این حکومت مافیایی در هیچ موردی وجود نداشته و ندارد ،  آنچه مسلم است راهی بجز فروپاشی این حاکمیت ان هم به روشهای سنجیده و عدم فراموشی تجربه سال 1357متصور نمی باشد .این فرمان تاریخ و سرنوشت محتوم تمامی دیکتاتور هاست

به یک سوال اساسی ابتدا بپردازیم و جواب آن را به وجدانهای شما واگداریم ! سوال این است که چند  درصد از رهبران در اپوزوسیون نظام ملاها و چند درصد از فعالان حقوق بشری از فرزندان مناطق روستایی هستند ؟ آیا فراموش کرده اند که اگر کسی نتواند ابتدا خانه خانه خود را آباد کند قطعا قدرت آبادی خانه دیگران را هم ندارد؟؟/

خشكسالي اخير موجب شد تا بسياري از زيرمجموعه‌هاي توليدي در بخش‌ كشاورزي با بحران مواجه شده و در حالي كه پيش از اين مسئولان وزارت جهاد كشاورزي حکومت خبر از انديشيدن تدابيري براي مقابله با اين بحران و جبران خسارات را مطرح كرده بودند، هنوز بخش‌هاي باغداري، زراعت و دامپروري با عواقب اين بحران دست و پنجه نرم مي‌كنند.
در بخش دامداري افزايش هزينه‌هاي توليد، كاهش تعرفه واردات گوشت قرمز و افزايش نيافتن متناسب نرخ پايه خريد شير، موجب شكل‌گيري بحران شده به‌نحوي كه بسياري از توليد‌كنندگان از تعطيلي واحدهاي توليدي خود در آينده نزديك خبر مي‌دهند.

از سوي ديگر در حالي كه تا‌كنون اعتراض‌هاي دامداران به سياستگذاري‌هاي اين بخش و درخواست كمك از مسئولان نتايج مثبتي را به همراه نداشته است، اين توليد‌كنندگان تداوم اعتراض‌هاي صنفي را به‌عنوان راهكاري براي برون رفت از چالش‌هاي توليد در اين بخش دنبال مي‌كنند. همچنين وزارت‌ جهاد كشاورزي اقدام مؤثري براي تامين به موقع نهاده‌هاي توليد با قيمت مناسب نكرده و اين امر شكل‌گيري اعتراض‌هاي اين تشكل‌هاي توليدي را به‌دنبال داشته است.
یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستان طی یک ایمییل گفته بود ، وطن يعني رئيس جمهور هالو وطن يعني خريد تايد و شامپو وطن يعني صف نون و صف شير وطن يعني همش درگير درگير وطن يعني همين بنزين، همين نفت وطن يعني همين نفتي که توي سفره ها رفت وطن يعني که اصلاحات "چيني" وطن يعني که روي خوش نبيني وطن يعني همين آيينه دق وطن يعني خلايق هر چه لايق
با اين روند دامداراني كه از تجمع و پيگيري‌هايي قبلي خود براي رفع مشكلاتشان در وزارت جهاد كشاورزي نتيجه‌اي به دست نياورده بودند هفته گذشته در مقابل وزارت بازرگاني تجمع و گلايه‌هاي خود را نسبت به صفر بودن تعرفه واردات گوشت و شير خشك، پايين بودن قيمت خريد شير از توليدكننده و نبود حمايت‌هاي لازم براي توليد اعلام كردند. اين تجمع در حالي برگزار شد كه پيش از اين نيز جمعي از دامداران شهرهاي مختلف در مقابل وزارت جهاد كشاورزي گرد هم آمده بودند.

اين توليدكنندگان خواستار پاسخگويي مسئولان به پرسش‌هاي خود شده و مطرح كردند، چرا تعرفه 60 درصدي واردات شير خشك صفر شده است درحالي‌كه شير خشك‌هاي توليد داخلي با كيفيت بالا در انبارها مانده و شير خشك‌هاي بي‌كيفيت از كشورهاي جهان سوم بازار را اشباع كرده است؟ چرا وزارت بازرگاني و شوراي اقتصادي بايد قيمت پايه شير را مشخص كند، در حالي‌كه وزارت جهاد كشاورزي متولي توليد است؟

چرا قيمت كارشناسي شده شير از سوي وزارت جهاد كشاورزي كيلويي 562 تومان اعلام شده اما توانايي اجراي آن را نداشته و اين مشكل را مربوط به وزارت بازرگاني مي‌داند؟ چرا به جاي حمايت از توليدكننده داخلي با حذف تعرفه از توليد‌كننده خارجي حمايت مي‌شود؟ چرا دامپروري را فرزند خوانده وزارت جهاد كشاورزي مي‌دانند؟ چرا براي واردات شير خشك مورد نياز گوساله 25 درصد تعرفه اعمال مي‌شود اما واردات شير خشك‌هاي انساني بدون تعرفه است؟ چرا گاوهاي شيري سالم و با توليد بالا (حتي آبستن) بايد روانه كشتارگاه شوند؟
می گویند گوسفندی از جویی پرید و در اثر جهیدن دمبه اش کمی کنار رفت .بزی که در دنبال گوسفند می رفت با دیدن ماتحت گوسفند از ذوق و شوق شروع به جست و خیز و هوار کشیدن کرد که دیدم.... دیدم. حالا حکایت این حکومتگران حکومت مافیایی در ایران است که پیش نماز هایش یکی از یکی دزدتر و بد کارتر هستند و لباس به تن نمازگزارشان نمی گذارند و سی سال است که دمشان سربالایی است و هرچه نه بدترشان مثل داغ مهر پیشانیشان معلوم و هویدا است و کوچک و بزرگ از کثافت کاری ها و جنایت ها و سیاهکاری هایشان آگاه هستند.
 
پیش بینی می شود تجمعات اعتراضی دامداران باز هم ادامه داشته باشد

.
www.lorabad.com  جنبش رهایی بخش لرستان 7+4

تاريخ بروز رساني ( 03 آبان 1387,ساعت 09:36:28 )

 

  1. یاران و هواداران جنبش رهایی بخش لرستان
  2. حمایت از فراخوان کمپین زندان
  3. سال نو بر همه فرزندان لرمبارک باد
  4. موسیقی سنتی تنها در موسیقی محلی دیده می شود

صفحه51 از79

  • شروع
  • قبلی
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • بعدی
  • پایان