ضرورت ناگزیر جبهه فراگیر ملی در مبارزه1
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2779
آذر 1390,ساعت 14:13:41 | |
یکی از یاران جنبش رهائی بخش لرستاناین مطلب را فرستاد و درخواست کرد تابرای آگاهی جوانان منتشر شودچپ کیست؟ جبهه چپکداماست؟گروهیاز نیروهای کمونیست با اتکابه طبقه کارگربعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیستتاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی وتنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعالسیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجهدر مسیر مبارزهطبقاتی و اجتماعیغیرقابل اعتماد میدانند.این نحوه برخورد و شیوه تحلیلخود محورانه،بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزاتدموکراتیکو برابری طلبانه،که از اساس با حرکت براساسواقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد،درفرهنگ سیاسی ایران، معمولا کلمه چپ مترادف با نیروهایی با بینش کمونیستی بکار برده میشود. این یکسان نگری، بیدلیلنبوده وبه خاطر مبارزه طلبی و جانفشانی نیروهای معتقد به تئوری انقلابی درمسیر بازپسگیری حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقات واقشارکم درآمد جامعه مصطلح شده است.چنین برداشتی از چپ و به طبع آن از جبهه چپ، سالیان سال است که لااقل بخشی از نیروهای کمونیست ایرانی را به سمت نوعی انحصار طلبی مبارزاتی و خود ویژه بینی سیاسی سوق داده است. این خود محوری روشنفکرانه، تاثیرات بسیار مخربی بر تلاشهای همگرا، مابین نیروهای مردمی و به طبع آن برمبارزات مدنی و آزادیخواهانه توده های مردم برای احقاق حقوق به تاراج رفته خود گذاشته و کماکان میگذارد.در لغت نامه دهخدا (۱) واژه چپ به معنای " کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد" و یا پیروی از افکار چپ به معنای "در صف مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن" تعریف شده است.درویکیپدیا "جریانات سیاسی چپ دامنه نسبتا وسیعی از جهان بینی و طیفهای سیاسی را شامل میگردند. سیاست چپ نیز مشخص کننده روش های بسیار متفاوت اجرایی با ایدئولوژی های مختلف میباشد که حذف چهار چوب های اجتماعیمنجر به فشار براقشار کم درآمد اجتماعی را هدف خود قراردادهاند"(۲). با درنظرگرفتن اینکه واژه های چپ و راست سیاسی بعد از انقلاب فرانسه تولد یافته اند، به سادگی میتوان با توجه به شرایط اجتماعی و نیروهای درگیر درتحولات سیاسی آن دوران،درک صحیحتری از دامنه کاربرد سیاسی واجتماعی آن واژه ها به دست آورد.با توجه به این تعاریف،هرگاه به بازشناسی نیروهای چپ در ایران بپردازیم، طیف وسیعی از نیروهای فعال سیاسی با بینش های متفاوت عقیدتی، که هدف مبارزه خود را احیا حقوق پایمال شده اقتصادی و اجتماعی تودههای مردم تعریف کرده اند، مادامی که خلاف آن به اثبات نرسیده باشد،درچهارچوبنیروهای سیاسی چپ قرارمیگیرند. "چپ، گروه ها، احزاب و سازمانهایی هستند که خواستار اقدامات ترقی خواهانه، ریشه ای و انقلابی هستند" (۳).گروهیاز نیروهای کمونیست با اتکابه طبقه کارگر بعنوان طبقه مولد و پیشرو، تئوری انقلابی و ماتریالیست تاریخی، خود را تنها گزینه انقلابی و تنها نیروی مبارز پایدار دانسته و سایر نیروهای فعال سیاسی غیرکمونیست را، غیرمقاوم وغیرپایدار و در نتیجهدر مسیر مبارزهطبقاتی و اجتماعی غیرقابل اعتماد میدانند.این نحوه برخورد و شیوه تحلیل خود محورانه،بدون در نظر گرفتن مرحله ای بودن مبارزاتدموکراتیکو برابری طلبانه،که از اساس با "حرکت براساس واقعیات عینی هرمرحله" (۴) در تناقض میباشد، تفکرات بخشی از نیروهای کمونیستیرا تا به آنجا تسخیر کرده است، که تمامی افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی، اعم ازملی، آزادیخواه و دموکراتیک را، به لحاظ سیاسی درتمامی مراحل مبارزه،بدون در نظر گرفتن تحلیل مشخص از شرایطمشخص، در جبهه راست و در واقع دربرابرمنافع توده های مردم طبقه بندی میکنند. اینگونه پیش داوریهای کلیشه ای و مکانیکی،بدون درنظر گرفتن شرایط و ویژگیهای خاص حاکم برجامعه ایران، موقعیت طبقات و اقشار موجود در اجتماع و چگونگیجبهه بندی آنها نسبت به تضاد اصلی، به زبان دیگربدونشناخت صحیح ازپدیده ها وروابط مابین آنها و همچنین سطح و مرحله مبارزاتطبقاتی،غیر منطقی و غیرعلمیبودهو با روح تئوری انقلابی، کههرپدیده را صرفا درظرفزمانی ومکانی مشخص خود تحلیل میکند، درتضادی آشکاراست. برای این چنین نیروهای چپزده ای، هیچ چیز ثابت و مقدسی به جز نظرات و تحلیلهای انحصار طلبانه خودشان وجود ندارد. آنها به آسانی فراموش کرده اند که "تشتت نیروهای چپ که در واقع میبایست وظیفه پیشاهنگی را درجنبش مردمی به عهده داشته باشند، فرصت بسیارمناسبی را جهت میدان گیری نیروهای غیرپیگیر،مشکوکو فرصت طلب فراهم آورده است" (۵).در یک حکومت استبدادی، آن هم از نوع مذهبی و شکل به غایت عقب افتاده آن یعنی ولایت مطلقه فقیه، آن چیزی که به حساب نمیآید افکار، نظرات و حقوق توده های مردم است. در چنین جنگلی پر از وحوش ولایت باور و آدمخوار، مبارزه برعلیه بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مبارزه ای به وسعت تمامی طبقات و اقشار غیر حاکم میباشد و منحصر به یک قشر یا طبقه خاص اجتماعی نیست. عمق نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در سایه حکومت نماینده خدا بر زمین را میتوان به راحتی در گسترش وحشتناک فساد اداری و مالی، بیکاری، بی خانه مانی، خود فروشی، کلیه فروشی، کودک فروشی، اعتیاد، آشغال گردی، کارتون خوابی، پارک خوابی، خود کشی، کودکان کار ودهها بیماری اقتصادی و اجتماعی خانه مان سوز دیگر، همه روزه و درهرگوشه از آن زندان بزرگی که کشورمان ایران شدهاست، مشاهده نمود. مقاومت فعال در برابر اینهمه بی عدالتی و نابرابری، همان مبارزه ای است که از طرف سیستم ضد مردمی حاکم به تمامی نیروهای مردمی بدون درنظر گرفتن تمایلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وعقیدتی آنان تحمیل شده است. حتی شیوه مبارزه نیزهمانطور که قبلا توضیح دادیم (۶) از طرف سیستم ضد بشری به نیروهای مردمی تحمیل میگردد. سالیان سال است که شاهد مبارزه تسلیم ناپذیر نمایندگان و پیشاهنگان طبقات و اقشار مختلف ملل ایرانی درپیکاری جان فرسای، ولی نه همدوش و همسنگر، با استبداد مذهبی هستیم. خروش مردم دلیر خطه آذربایجان درهفته های اخیر، که دردوران جنبش سبز (صحیح تر بگوییم جنبش رنگین کمان) تا حد باور نکردنی سکوت اختیار نموده بودند،موعیداین ناهمگونی در مبارزه با دیوی است که از خون و دست رنج تمامی فرزندان این مرز و بوم ارتزاق کرده و بی عدالتی و نابرابری اقتصادی و اجتماعی را در بین طبقات و اقشارغیر حاکم، به تساوی تقسیم میکند.این صحیح است که استقامت، پایداری و تاکتیکهای مبارزاتینیروهای متفاوت موجود در جبهه مردم در مقابله با رژیم ضد بشری ولایت مطلقه فقیه،واضحتر بگوییم، پیگیری و یا عدم پیگیری گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی در مسیر پر پیچ و خم و جانکاه مبارزه با استبداد مذهبی، تابعی ازخواستگاههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر کنشگران این گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی میباشد. اما استواری و پایداری نیروهای سیاسی در تحلیل نهایی نه درحیطه تئوری بلکه فقط و فقط درحیطه عمل قابل بحث و ارزشیابی است. کم نبودند افراد، گروه ها و احزاب مدعی بینش مارکسیستی و سوسیالیستی، در ایران و در جهان کهدر برهه های مختلف مبارزه برابری طلبانه وعدالت جویانه توده های مردم،به هر دلیلی به راه خطا رفتند و آلت دست و توجیه گر استبداد در وجه سیاسی و چه بخواهند و چه نخواهندبهطبعآن،توجیه گراستثمار دروجه اقتصادی آن شدند و چه بسیار افراد، گروه ها و احزاب غیر مارکسیستی با بینشهاییملی،آزادیخواهانه، دموکراتیکو مذهبی که در برابر استبداد و استثمار سر فرود نیاوردندو بر احقاق حقوق توده های مردم پای فشردند وبهای این استواری وپافشاری را به سنگین ترین شکلممکن و حتی با نثار جان خودپرداختند.چراکه به درستی دریافته بودند که شعار توخالی انحصارطلبان سیاه اندیش، پیرامون مبارزهبا استعمار و حرکت در جهتاستقلال اقتصادی، بدون حضور و ثبوت آزادی های اجتماعی و سیاسی شعاری پوچ و بی محتواست.همانگونه که از زبان انقلابی نامدار شهید شکرالله پاک نژاد پس ازبه انحراف رفتن انقلاب ۱۳۵۷ نوشتیم "اینک زحمتکشان میهن ما دوسال پس از قیامی درخشان و یکپارچه، دست خود را خالی مییابند. بدون آن که درجبین حکومت، نور رستگاری ببینند آنان از قبل حاکمیت انحصار طلبان نه نان در سفره دارند، و نه امید دردل. به زبانی دیگر نه استقلال و نه آزادی..." (۷).نگارندگان، فعالین معتقد به ضرورت تشکیلجبهه فراگیرملی درمبارزه با استبداد حاکم برایران، چپ و راست سیاسی را نه در حیطه تئوری و شعار، بلکه در حیطه عمل مشخص سیاسی و اجتماعی طبقه بندی نموده ودر این مرحله از تاریخ مبارزاتی مردم ایران برای سرنگونی حکومتی قرون وسطایی و جنایتکار، هر نیروی ملی با هر خواستگاه اجتماعی وعقیدتی را، مادامی که،تاکید میکنیم مادامیکه در مسیرمنافع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توده های مردم و نه مستبدان و بیگانگان گام برمیدارند، مادامی که عدالتخواه،آزادیخواهوبرابری طلب هستند، مادامیکه ضد استعمار، ضد استبداد و ضد استثمار هستند، و در یک کلام مادامی که درعمل دغدغه سعادت و نیکبختی توده های مردم این مرز و بوم را دارند،در جبهه چپ که همان جبهه نیروهای مردمی میباشد تعریف میکنند."تمامی نیروهای ملی و آزادیخواهکهقائلبهسرنگونی این دیکتاتوری ضد بشری در تمامیتآن میباشند درون جبهه ای فراگیرو ضد استبدادی و تمامی نیروهایی که خواستار بقاء این دیکتاتوری ضد بشری میباشند در جبهه استبداد قرارمیگیرند"(۸).تقسیم بندی های دیگر در درون جبهه چپ، مانند چپ کارگری، چپ دانشجویی و... نشان دهنده ارجحیتی درمبارزه نبوده و ارزش هر نیرو به دور از بینش سیاسی و عقیدتی آن نیرو، فقط و فقط تابعی از بهایی است که آن نیرو در مسیر مبارزه با تضاد اصلی مردم ایران در این دوران، یعنی مبارزه برای سرنگونی حکومت قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه در تمامیت آن میپردازد.تنگ نظری های سیاسی و عقیدتی، ناشیاز خود ویژه بینی گروهی از نیروهای چپو انحصار طلبی در مبارزه ای مشترک، نتیجه ایجز تفرقه وتشتت در اردوی نیروهای مردمی نداشتهودر ۳۳ سال گذشته و تا به امروز بزرگترین صدمات و لطمات را به مبارزات آزادی خواهانه و عدالتطلبانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران و چه بخواهیم و چه نخواهیم،بزرگترین خدمت را به بقای استبداد مذهبی نمودهاست.یکی از ساده ترین و درعین حال شاید گویاترین پردایش های موجود در رابطه با علل زمین گیر شدن وعدم موفقیت جنبش های آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری، به واسطه شناخت ناصحیح وغیرعلمی ازضرورت مبارزه ای جمعی، شعری است که توسط آقای مارتین نیمولرکشیش آلمانی پروتستان وضد نازیسم،درشرایطی مشابه با دیکتاتوری انحصار طلبان حاکم بر ایران و در رابطه با سرکوب آزادیخواهان و دموکراسی طلبان در آلمان هیتلری به رشته تحریر آورده شده است."زمانیکه نازیها کمونیستها را بردند،سکوت کردم،آخر من که کمونیست نبودمهنگامیکه آنها اعضاء اتحادیه های کارگری را بردند،سکوت کردم،آخر من که عضو اتحادیه نبودموقتی سوسیالیستها را به زندان افکندند،سکوت کردم،آخر من که سوسیالیست نبودملحظه ایکه یهودیها را به حبس افکندند،سکوت کردم،آخر من که یهودی نبودمو آنگاه که برای بردن من آمدند،دیگر کسی باقی نمانده بود،که اعتراض کند"(۹) www.lorabad.com |
|
تاريخ بروز رساني ( 19 آذر 1390,ساعت 07:04:51 ) |
پدیده مشی ولی و قوم لر کُشی در پشتکوه
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1356
آذر 1390,ساعت 02:18:53 | ||||
مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است، هنوز یادش نرفته "لر" است، از نسلی که ماهوارهها، کتابها، کلیپهای تصویری، جوکها و... هنوز نتوانستهاند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی"اش تاثیر بگذارند تا وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند. نشریه مردم لر (لور): به خاطر حجم بسیار بالای فایل ارسالی آقای شیراوند ناچاریم تنها بخش کوچک مربوط به مصاحبه با "مشی ولی" را منتشر کنیم. لینک دانلود فایل نخست (چهار مگا بایت/ سی ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi01.wmv لینک دانلود فایل دوم (پانزده مگابایت/ یک دقیقه وبیست ثانیه): http://loor.ir/vj/vali/lor-e-malekshahi02.wmv کامیار شیراوندپدیده مشی ولی؛ سیمای مرکز ایلام و قوم کُشی در لرستان پشتکوه"مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است، هنوز یادش نرفته "لر" است، از نسلی که ماهوارهها، کتابها، کلیپهای تصویری، جوکها و... هنوز نتوانستهاند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی"اش تاثیر بگذارند تا وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند. بیش از دو دهه پیش مسافری در روزنامه اطلاعات اشاره کرد که اتفاقی جالب در استان ایلام در حال وقوع است چرا که در مصاحبهاش نسل بالای پنجاه سال خود را لر معرفی میکنند ولی نسل زیر پنجاه سال لر بودن خود را قویا رد میکنند.
"مشهدی ولی" هفتاد و شش ساله است، هنوز یادش نرفته "لر" است، از نسلی که ماهواره ها، کتابها، کلیپهای تصویری، جوک ها و... هنوز نتوانسته اند روی آگاهی وی از فرهنگ "لریاتی" اش تاثیر بگذارند تا وادار شود خودش را کسی غیر از "لر" معرفی کند. بیش از دو دهه پیش در مسافری در روزنامه اطلاعات اشاره کرد که اتفاقی جالب در استان ایلام در حال وقوع است چرا که در مصاحبه اش نسل بالای پنجاه سال خود را لر معرفی می کنند ولی نسل زیر پنجاه سال لر بودن خود را قویا تکذیب می کنند، اینک اما نمی توان این سخن را گفت، مگر آنکه عدد پنجاه را بزرگتر کنیم، آری اینک حکایت لر بودن مردم ایلام را نمی توان از زیر هفتاد ساله ها پرسید، راستی چرا نباید این روند "لر کُشی" در تاریخ منطقه ثبت شود؟ آیا باید منتظر ماند نسل هفتاد ساله های ایلام خاطرات لرستان پشتکوه را به خاک بسپارند؟
آنچه در کلیپ تصویری ضمیمه این مطلب مشاهده می کنید بخشی از جریان لُرکشی و لُر زدایی از سوی یکی از دستگاه های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در استان ایلام (سیمای مرکز ایلام) است، فقط در راستای قوم پرستی و حساسیت زایی قومی است و قابل توجیه نخواهد بود. تلویزیون ایلام معمولا به مردم برخی مناطق استان توجه بسیار اندکی دارد و برنامه های خود را متوجه مناطقی می کند که به خاطر تفاوت زبانی بیشتر با سایر مردم لر خود را کُرد زبان می دانند(شهر ایلام و..)، اما در نمونه زیر گزارشگر برنامه "شونشین" به شهرک توحید، مرکز بخش هلیلان شیروان چرداول رفته است، از جمله مناطق استان که اغلب به زبان لکی سخن می گویند و خود را قویا بخشی از مردم لُر می دانند.
داستان مردم کُرد و لر داستانی به درازای تاریخ است، برخی لرها را بخشی از مردم کُرد دانسته اند، حتی اگر این را نپذیریم نمی توانیم فرهنگ لر را شناخته باشیم و ندانیم بخش عمده ای از فرهنگ کُرد و لُر یکی است، آنچه مهم است همین فرهنگ، آداب، زبان، دین و احساس همگرایی و همبستگی است، بنابراین نباید اگر یک پدیده دو نام دارد اینهمه روی "نام" تاکید شود و اصل موضوع که یگانگی و همبستگی تاریخی کُرد و لُر در چارچوب ایران است تحت تاثیر قرار بگیرد. اما آیا سیاست لُر زدایی و لُر کشی ای که به نام "تبلیغات کُردی" در بخشی از سرزمین تاریخی و فرهنگی لرستان (پشتکوه) آنهم از سوی دستگاهی دولتی به نام صدا و سیما صورت می گیرد توجیه منطقی و عقلانی دارد؟ عواقب آن برای مسایل هویتی و قومیتی منطقه چه خواهد بود؟ عواقب آن برای همبستگی مردم منطقه غرب کشور چه خواهد بود؟
نخستین نکته این کلیپ این است که مجری از تک تک مخاطبان می پرسد "شما لک هستی یا لُر؟" طبیعی است که هر لک زبانی به این پرسش پاسخ خواهد داد که لک است تا تفاوت زبانی خود را با باقی لرها پاس داشته باشد، این حق طبیعی و واکنش شایسته وی است، اما اساسا صدا و سیمای جمهوری اسلامی از کی تا کنون در مسایل قومی اینقدر حساسیت به خرج می دهد که از قومیت مردم چنین شفاف و با تاکید پرسش کند؟ این سوال از اساس اشتباه است، چه از این نظر که مردم لک در طول تاریخ همواره بخشی از لرها بوده اند و چه از این نظر که ایجاد حساسیت قومی آنچنانی در شان تلویزیون جمهوری اسلامی نیست، اگر هست چرا وقتی در شهر ایلام یا در شهرستان ملکشاهی و مناطق دیگر گزارش تهیه می شود از مردم پرسش نمی شود شما کرد هستید یا لر یا لک؟ چرا این سوال منحصر به مناطقی است که هنوز قاطبه اهالی آن قومیت خویش را لر (با زبان لکی یا دیگر زبان های لرستان) معرفی می کنند؟ آیا تلویزیون ایلام منکر وجود لک زبان هایی که خود را لر می دانند در این استان است؟ آیا این فرصت را به دسته ای از مخاطبان می دهد که خود را "لر لک زبان" بدانند؟ آیا این مصداق بارز "قوم کشی" و "هویت کشی" نیست؟ قوم کشی اصطلاحی است که در قیاس با "نسل کشی" به کار می رود، نسل کشی به معنی کشتار فیزیکی مردم است در حالی که قوم کشی به معنی تغییر هویت و فرهنگ مردم می باشد. دومین نکته این است که در مواجهه با یکی از مردم (که اهل منطقه باولگ ملکشاهی است، از همان سرزمین هایی که تبلیغات کُردی قویا موفق شده نسل جوانی را بپرورد که خویش را کُرد و غیر لُر معرفی کند، او برای کاری به هلیلان آمده) این پرسش را تکرار می کند، پیرمرد که خود را مشی ولی، 76 ساله معرفی می کند پاسخ می دهد من لُر ملکشاهی ام! اما گزارشگر گویا اشتباه بزرگی صورت گرفته، با لحن خاصی توضیح می دهد: ملکشاهی؟ ملکشاهی ها که کُرد هستند نه لُر! پیرمرد که از لحن و بی حوصلگی اش پیداست قبلا هم چنین تذکرهایی به او داده اند و از او خواسته اند از اینکه هفت دهه است "لر" زندگی کرده ابراز پشیمانی و اشتباه بکند جواب می دهد: حالا کُرد یا هر چی من اهل باولگ ملکشاهی ام! از قدیم الایام شنیده بودیم نسل قدیم است که فرهنگ و هویت و شناسنامه یک قوم را به نسل جدیدتر انتقال می دهد، پدیده "مشی ولی" نشان می دهد که در استان ایلام روند برعکس است، این نسل جوان است که به پدران خود می گوید شما چه قومیت و چه هویتی دارید؟ پدیده "مشی ولی" به روشنی و شفافیت نشان می دهد برخی نه فقط جوانان لُر را تغییر هویت داده اند بلکه انتظار دارند کسانی که بیش از هفت دهه است خود را لُر معرفی می کنند وادار کنند این مساله را به عنوان "یک اشتباه!" بپذیرند. از جمله نکات دیگری که در این برنامه وجود دارد استفاده تمام قد از نوعی موسیقی کُردی است که به تازگی به این منطقه وارد شده و عدم استفاده از موسیقی خود منطقه هلیلان و استان ایلام (که همان موسیقی لرستان است چه با ترانه های لکی و ملکشاهی و چه با ترانه های خرم آباد و بالاگریوه) می باشد که بازهم در راستای جعل هویت فرهنگی منطقه صورت می گیرد.
در همین زمینه::: حسین حسنزاده رهدار از «مشی ولی» تا «ملا حسن» لر خواهیم ماند:: نادیده انگاشتن لرها از سوی صدا و سیمای مرکز ایلام:: مسعود سیفی؛ روزي كه من «لر» شدم:: ایرج کاظمی؛ ایل لر ملکشاهی ارتباطی با ترکان سلجوقی ندارد:: دکتر علیرضایی: اقوام کنونی که در ایلام امروزی کُرد شده اند مثلاً رشنوادی ها یا طولابی ها در اصل لُر بوده اند |
||||
تاريخ بروز رساني ( 08 آذر 1390,ساعت 18:24:14 ) |
نه به ظلم در سرزمینهای ستمدیده لر
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- بیانیەها
- بازدید: 2746
آذر 1390,ساعت 19:39:52 | |
جنبش رهائی بخش لرستان7+4همتباران وقت تنگ و مافیای جمهوری اسلامی حاکم در ایران در فکرقدر ت طلبی خود است . َاگر جنگی برخلاف میل من وشما بوقوع پیوست ،وظیفه ما چیست؟؟؟؟ نیروهای سیاسی مردمی در مصر و لیبی و عراق کجا هستندکه نگذارند اینگونه برایشان تعیین تکلیف شود ؟ ما هم در دو فردای دیگر اگرمتحد و در ارتباط با توده مردم نباشیم همین سرنوشتمان است و بس .
خود را تجسم فرمایید که دریکی از خیابان های شهرکرد یا خرم آباد و یا مسجد سلیمان درحال رانندگی هستید. به ضرورتی، پای بر ترمز می فشارید. ناگهان دو نفر، با شتاب و بی اجازه داخل خودروی شما می شوند. یکی جلو می نشیند و یکی درست پشت سرتان. آن یکی که جلو نشسته و حدوداً سی و پنج ساله است و درهوای ابری عینکی دودی به چشم دارد و کلاهی پشمی به سر ، فوراً آینه را رو به سقف می گرداند تا شما چهره ی نفر پشت سرتان را نبینید. با گردشِ نا پیدای سرو گردنِ خود، تلاش می کنید از ریخت و قیافه و سن و سال مهمانانِ ناخوانده ی داخل خودرو، خبربگیرید. مرد سی و پنج ساله اما در کارِخود کارکشته است. محکم روی داشبورت اتومبیل می کوبد ومی گوید: جلوتو نگاه کن! و اما آن که پشت سرشما نشسته و لابد مقام بالاترِ این ماموریتِ بالاتر از خطراست، صدای گرفته ای دارد.
|
|
تاريخ بروز رساني ( 08 آذر 1390,ساعت 11:53:33 ) |
بازیگر هزارنقش مافیای جمهوری اسلامی,علی خامنهای
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1221
21 آبان 1390,ساعت 09:01:35 | |
با درود به یارانی که برای جنبش رهائی بخش لرستانمطالب و اخبار ارزنده ای را ارسال میکنندبدینوسیله از همه دلسوران و مبارزان راه آزادی و عدالتمیخواهیم ما را در مبارزه برای رسیده به حقوق پایمالشده سرزمینهای ستمدیده لرنشین یاری کنندعلی خامنهای حقیقتا دوست ندارد کسی غیر از خودش درجامعه دیده شود یا کسی غیر از وی مورد تقدیر قرار گیرد.کسانی هم که اگر دیده میشوند مرتبا باید به وی اظهارارادت کنند. در عین حال، مسئول مشکلات کسان دیگری هستند.البته اگر کسی همهٔ نقشهای فوق را در آن واحد در ایران بازی میکند باید اعتبار آن را به دستگاه تبلیغاتی و نظام مافیائی
سانسور و تنبیه حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه داد.آخرین نقش رهبر مافیا، که علی خامنهای بازی کرده بدین قرارند:در طول ۲۲ سال گذشته علی خامنهای در صدها نقش ظاهر شده است، از جمله ولی امر مسلمین جهان، نویسندهٔ کتاب، موسیقیشناس، پژوهشگر انقلابهای رنگی و مخملی، رئیس واقعی دستگاه قضایی، فرهنگشناس، ایرانشناس، مسئول امر به معروف و نهی از منکر در کشور، رهبر جمهوری اسلامی، رئیس بنیاد جانبازان، شریک پنهان رئیس دولت در ادارهٔ کابینه، رئیس شورای نگهبان، رئیس پنهان مجلس، ایدئولوگ، رئیس حزب پادگانی، رئیس انجمن شاعران حکومتی، قاضی دادگاههای سیاسی و مطبوعاتی، دشمنشناس و متخصص توطئه، فرمانده نیروهای نظامی و انتظامی، دادستان کل کشور در پروندههای سیاسی، دادستان و قاضی دادگاه ویژهٔ روحانیت، مرجع تقلید، مدرس درس خارج حوزه، مدرس اخلاق، مدیر حوزههای علمیه، مسئول لابی صنف آهنفروشان، شاعر، مبارز ضد امپریالیست، ناشر آثار ادبی مربوط به جنگ، منتقد ادبی، تهیهکنندهٔ سینما، زاهد، پدر دلسوز ملت، ایرانگرد، پیشنماز، بسیجی، استراتژیست جنگ روانی، مدیر رادیو و تلویزیون، مدیر بزرگترین زندان روزنامهنگاران، صاحب رکورد اعدام در جهان، متخصص در حوزهٔ قانون اساسی، فرماندهٔ انصار حزبالله، رئیس بنیاد خیریهٔ کمک به حزبالله و حماس، کوهنورد، خطیب، واعظ، معلم اخلاق، عارف سالک، متخصص سینمای هالیوود، تحلیلگر سیاسی، آیندهنگر، ورزشکار، حضرت مسیح، بدنساز، و...برخی از این نقشها را قانون اساسی برای وی تعریف کرده و وی آنها را بسط داده است، برخی را خود وی برای خود تعریف کرده و در قالب آن عمل میکند و برخی دیگر را نیز اعضای دفتر و وفاداران درگاه برایش جمع و جور کردهاند.هر فرد عادی جامعه میتواند سه تا هفت نقش از نقشهای فوق را در کنار هم بازی کند، اما دیکتاتورهای همهچیزدان و همهتوان که بر نظامهای مطلقه حکم میرانند همهٔ نقشهای فوق و بسیار بیشتر از آن را طلب میکنند و بر عهده میگیرند تا جامعه و سیاست و فرهنگ در آنها خلاصه شود.علی خامنهای حقیقتا دوست ندارد کسی غیر از خودش در جامعه دیده شود یا کسی غیر از وی مورد تقدیر قرار گیرد. کسانی هم که دیده میشوند مرتبا باید به وی اظهار ارادت کنند. در عین حال، مسئول مشکلات کسان دیگری هستند. البته اگر کسی همهٔ نقشهای فوق را در آن واحد در ایران بازی میکند باید اعتبار آن را به دستگاه تبلیغاتی و نظام سانسور و تنبیه حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه داد. آخرین نقشهایی که علی خامنهای بازی کرده بدین قرارند:فرماندهٔ ماشین سرکوبدر فرایند سرکوب سال ۱۳۸۸ علی خامنهای راسا به رانندگی ماشین سرکوب مشغول بود. همو بود که دستور بسیج نیروهای شبهنظامی و نظامی و انتظامی به خیابانها را میداد و همو بود که دستور بازداشت و ضرب و شتم هزاران تن از مخالفان را بدون تفکیک حقوقی و قضایی معترض (مخالفت با بیان و حضور در خیابان) و اغتشاشگر (کسی که سنگ پرتاب میکند) داد.شکل دادگاههای نمایشی، انفرادیها و روش اعترافگیریها همه به دستور و زیر نظر خود وی تعیین شده بود. به دستور خود وی با بازداشتشدگان به روشی که همه میدانند رفتار شد. بنا به قول وفاداران به وی، همو بود که با سرکوب نظام را حفظ کرد. این یکی از نقشهای موفق و در عین حال انزجارآوری بود که وی بازی کرده است.رئیس جمهوردر ماجرای عزل حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، توسط احمدینژاد، خامنهای نتوانست به نقشی که احمدینژاد برایش تعریف کرده بود (پدر و پسر) قانع بماند و در تعیین اعضای کابینه همانند دورهٔ رفسنجانی و خاتمی دخالت کرد. این رفتار باعث شد که بازیگر نقش رئیس جمهور از صحنه قهر و یازده روز نمایش را معلق کند. در نهایت دیگر کسانی که خامنهای قبلا نقش خود آنها را نیز دزدیده بود به سراغ وی رفتند و او را قانع کردند که واقعیت علی خامنهای، مرد هزارنقش، را بپذیرد و به صحنه بازگردد. البته زمانی که همین نقش را به طور رسمی (در دوران خمینی) به وی داده بودند او نتوانست آن را به خوبی بازی کند. کارگردان در آن دوره نقشهای رئیس جمهور را به نخست وزیر واگذار کرده بود و به همین دلیل مدعی نقش ریاست جمهوری که از ادای آن باز مانده به دنبال آن است که نقش حذف شدهٔ نخست وزیر را احیا کند تا خود هم رهبر باشد و هم رئیس جمهور.رهبر جنبشهای جهان عربدر حالی که خامنهای از کشتار ۳۵۰۰ سوری توسط دولت بشار اسد (حدود ۲۰۰ نفر از اینها زن و کودک بودهاند) حمایت کرده، خود را به عنوان رهبر جریان بیداری اسلامی معرفی میکند. جنبشهای جهان عرب از نگاه او دنبالهٔ انقلاب ۳۳ سال پیش ایران هستند که خمینی و همراهانش بر موجهای آن سوار شده و حکومت دینی تشکیل دادند. امروز نیز خامنهای میخواهد با سوار شدن بر موج تحولات جهان عرب این حرکتها را به نفع خود مصادره کند تا حوزهٔ سلطهٔ جمهوری اسلامی را بسط دهد.فعال سیاسی ضد وال استریتخامنهای در بسیاری از رفتارها و سخنانش فراموش میکند که رهبر یک کشور است با در اختیار داشتن صدها میلیارد دلار در سال. به واسطهٔ همین فراموشی است که در نقش یک فعال سیاسی طرفدار فقرا از جنبش اشغال وال استریت حمایت میکند. او با خاماندیشی یک فعال سیاسی بیست و چند ساله منتظر است آمدن صدها نفر به خیابانهای شهرهای بزرگ ایالات متحده به فروپاشی نظام سرمایهداری و قدرت ایالات متحده بینجامد. خامنهای حتی در دوران قبل از انقلاب نیز به عنوان یک روحانی نمیتوانست در نقش فقیر بازی کند (فقرا در ایران پیپ نمیکشند).خامنهای در حالی از فعالان سیاسی جنبش اشغال وال استریت حمایت میکند که ارگان رسمی وی (روزنامه کیهان) برای کشته شدن برخی از این فعالان (که قبلا در عراق و افغانستان خدمت کردهاند) جشن میگرفته است یا سه تن از آنها (جاش فتال، شین باوئر و سارا شورد که در اوکلند به این جنبش پیوستند) را بیش از دو سال در زندان نگاه داشت.متخصص برگزاری جشنهای مذهبیخامنهای در حوزهٔ رسانهها و فرهنگ عمومی خود را صاحب نظر میداند و نظراتش را اِعمال میکند. او در این حد گاه تا آنجا پیش میرود که همانند برنامهریزان جشنها و مراسم عمومی در جزئیاتی که نه به فقه مربوط میشود و نه به رهبری کشور دخالت میکند: «در همین جشنها که آقایون چند سالی است یاد گرفتهاند دست میزنند. البته شعرشان با شعر عزاداری فرقی نمیکند... مداحین همان آهنگ شب عاشورا را در روز عید غدیر میخوانند منتها آنجا سینه میزنند و اینجا دست میزنند... اگر انسان کفزدنهای مراسم اعیاد را از رادیو بشنود، با توجه به سبکهای مرثیهای آن، تصور میکند مراسم عزاداری است. بنابراین شایسته است شعرهای مراسم اعیاد در قالب آهنگهای شاد و مفرح ارائه شود.» (الف به نقل از سیاستنامه، ۱۷ آبان ۱۳۹۰)حدیثشناساو در مورد تکنیکهای مداحی نیز بر اساس احادیث مزبور اظهار نظر کرده است: «این که اصرار میکنند که بلند گریه کنید لزومی نداره، آرام گریه کنند. وقتی میخواهند سینه بزنند اصرار بر این که صدای شما صدای این جمعیت نیست... اشک گرفتن از مردم هدف که نیست.» البته در این مورد حدیثشناسانی هستند که نظر وی را نادرست میدانند و عکسالعمل نشان میدهند: «این بیسوادهایی که غلط میکنند میگویند آهسته گریه کنید... فقیه کیه. فقها ورافتادهاند. فقیه نائینیه، فقیه بروجردیه، فقیه حائریه... آهسته گریه کن؟! این غلطها چیه.» (وحید خراسانی از مدرسان حوزه، ویدیوی هر دو سخن در یوتیوب گذاشته شده است)جولین آسانژ، بدون ویکیلیکسآخرین نقشی که رهبر جمهوری اسلامی بازی کرد نقش یک استرالیایی بود که با وبسایت خود تلاش داشت نظام اطلاعرسانی در غرب را دگرگون سازد. وی بر این اعتقاد بود که دولتها نباید هیچ سند پنهانی داشته باشند و همه چیز باید شفاف باشد (غیر از سازوکار درونی ویکیلیکس). او صدها هزار سند پنتاگون و وزارت خارجهٔ امریکا را در اختیار رسانهها قرار داد. اما خامنهای نه برای دگرگون کردن نظام اطلاعرسانی، بلکه برای آبروریزی ایالات متحده مدعی تنها صد سند است که هنوز آنها را منتشر نکرده است. خامنهای بدون انتشار اسناد به ایفای نقش افشاگر میپردازد، کسی که یکی از سرآمدان قتل نشریات در کشور استمطلب ارسالی یکی از یاران جنبش رهایی بخش لرستاندر خارج از کشور استبا درود بیکران به تمام فرزندان لر در سراسر دنیا که مایهافتخار این جنبش هستندwww.lorabad.com.با درود به یارانی که برای جنبش رهائی بخش لرستان مطالب و اخبار ارزنده ای را ارسال میکنندبدینوسیله از همه دلسوران و مبارزان راه آزادی و عدالت میخواهیم ما را در مبارزه برای رسیده به حقوق پایمال شده سرزمینهای ستمدیده لرنشین یاری کنند .
|
|
تاريخ بروز رساني ( 22 آبان 1390,ساعت 09:15:14 ) |
خاطراتی از مبارز لر فریدون اعظمی
- توضیحات
- اتابک لرستانی
- مقالات
- بازدید: 1267
آبان 1390,ساعت 20:08:40