• صفحه اصلی
  • مقالات
  • بیانیەها
  • اخبار
  • تماس با ما

اخبار سایتهای دیگر

  • اخبار صدای آمریکا
  • اخبار رادیو فردا
  • اخبار بی بی سی فارسی

لینک به سایتهای دیگر

  • بی بی سی فارسی
  • صدای آمریکا
  • خدمات وب هاستینگ و دامنه
  • فیلتر شکنها
املاک ٢٤
  • شما اینجا هستید:  
  • خانه

از این جا رانده و از آن جا مانده

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1528
نوشته شده توسط atabak   
12 دي 1387,ساعت 21:46:42

من دختر حوا هستم و چشیدن ممنوعه ها سنت موروثی ماست.....

 .این ماییم. من. خانم ب. خانم الف. زنانی از جنس ما. این ماییم متولدین در سرزمینهای لر نشین

 که درحاکمیت مافیای نظام ملاها در ایران و با تمام فرهنگ پدرسالار وحشتناک-قدرتمندش به دنیا آمدیم،

که با این فرهنگ بزرگ شدیم، که آموزه هایش کلیشه هایش ارزش هایش تقدس هایش با گوشت و خون مان عجین شد.

 که بزرگ شدیم، چشم باز کردیم، تازه و تازه تر دیدیم و شنیدیم،

تازه شدیم، با آزادی و آگاهی انتخاب کردیم که تفاله ی جامعه ی مردسالارمان نباشیم. که متفاوت شدیم با آن چه ازمان انتظار داشتند باشیم و با آن چه اکثریت بودند. عوض شد و عوض کردیم آن چه که قابل تغییر بود، اما نتوانستیم و نمی توانیم از تمام شاخه های آن پیچک دست و پاگیر ببریم.

 

چیزهایی ماند، می ماند؛ در آن اعماق - بیشتر ناخودآگاه که گاهی می شود با جراحی ذهن بیرون اش کشید و گاهی نه، لردهایی ته نشین شده در پنهانی ترین لایه های وجود، میراث هزارهزار سال آن پیچک لعنتی. از آن ها که درست وقتی فکرش را نمی کنی، درست سر پل خربگیری، یک هو سبز می شوند و می چسبند بیخ گلویت و علی رغم تمام تعقل ات و تمام منطقت و آگاهیت و دانش ات و انتخاب ات، همان کلیشه های قدیمی را به ات تحمیل می کنند. دست خودت نیست، می دانی بد است، بیمار است، نمی خواهیش، انتخاب اش نکرده ای، با تمام سیستم زندگی و فکر و اعتقاداتت ناسازگار است، ولی لعنتی آن چنان عمیق چسبیده و آن چنان قوی خواسته هایت را جهت می دهد که زیر بار تعارض تمایلات موجود اجتماع پذیر شده ی درون ات - که تمام آن ارزش ها به وجودش رسوخ کرده - و اعتقادات و باورها و خواسته های فعلیت، و زیر بار احساس گناه از این که چرا می خواهی آن چه را که خواستن اش را تحقیر می کنی؛ له می شوی.

 

دوستی داشتیم که ماتریالیست سفت و سختی بود و تقریبن بی اعتقاد به همه چیز، اما بزرگ شده در یک خانواده ی مذهبی. می دانست این حرف و این منطق و این خواسته به هیچ جای باورش و فکرش و اعتقادش مربوط نیست و بلکه متعارض است اما می گفت دوست ندارم همسرم با مرد غریبه روبوسی کند. می گفت چه کنم، می دانم اعتقادی ندارم، اما این طور بزرگ شده ام. این طور راحت ترم.

 

این ماییم. دخترانی که هر بار از پنهان شدن در آغوش مردی، از نمایشی از قدرت و توانایی و اقتدار از پارتنرشان، از بوسه ای هالیوودی با فاعلیت مرد، از سپردن کارها به مردی که اداره شان کند، از تصویر کلاسیک مردانه، از الگوی قدیمی و هژمونیک مردانگی لذت می برند، احساس گناه می کنند از داشتن ریشه هایی چنین مردسالار. که هر بار از یک مرد کلاسیک ساخته ی آن فرهنگ خوش شان آمد فحش دادند به خودشان و مجبور شدند از دل-خواسته بگذرند. که توی اندک مردهای روشن فهیم غیرمردسالار گشتند دنبال نشانه هایی اندک و ظاهری از آن ابرمرد اسطوره ای که دل شان را خوش کند و آرامش را هدیه کند به دخترک صورتی پوش درون شان که عمری می برد تا بتواند صورتی ها را از تن درآورد و رنگ خودش را پیدا کند. که پارتنرهای پرفکت معقول منطقی دوست داشتنی را رها کردند فقط چون زن سنتی درون شان را نمی توانستند ارضا کنند. ماییم که عقل مان یک چیز را انتخاب کرد و روان مان آن قدر قوی نبود که بتواند پا به پای انتخاب مان بیاید. ماییم که گذار می کنیم از مادران مطبخ نشین مان به دختران آزاد جسور رها از پیچک مان، و در این گذار خودخواسته می پیچیم و می تابیم و همان قدر رنج می بریم که لذت. شاید بیشتر.

این ماییم. از این جا رانده و از آن جا مانده. در گذاری خودخواسته و ضروری و گزیرناپذیر. چوب دو سر طلا. ناتوان از تحمل الگوی کلاسیک مردانگی و در عین حال عاجز و کلافه از گاهی اوقات ته دل خواستن اش، اقلن خواستن آن اندک خصایص دوست داشتنی غیرآزارنده که بدبختانه علی رغم بی ربط بوده گی انگار فقط در فرهنگ مردسالار می توانند تولید شوند.

ارسالی از طرف یکی از یاران جنبش که بنابر خواستشان از درج اسم نگارنده اجتناب می کنیم

www.lorabad.com

تاريخ بروز رساني ( 13 دي 1387,ساعت 21:52:32 )

 

لری چند زبان است ؟

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 3470
نوشته شده توسط atabak   
22 آبان 1387,ساعت 11:31:48
به طور سنتی لری تحت عنوان یک زبان واحد طبقه بندی شده است، گرچه از جهتی هم نظرات مختلف است و برخی پژوهشگران با نگرشی محافظه کارانه در قیاس با اکثریت فارس زبان ایران بیان داشته اند که لری فقط یک «لهجه» از فارسی است، از جهتی دیگر نیز شمار فزاینده ای از پژوهشگران می کوشند لری را بیش از یک زبان معرفی کنند، (در این نوشته) لکی نیز به عنوان زبانی که لرها در بخشی از سرزمین خویش بدان صحبت می کنند مقداری مورد توجه قرار داده شده است.

نویسنده :Erik John Anonby

ترجمه :ابراهیم خدایی

پیشگفتار

لری یکی از زبانهای شاخه هندواروپایی است که

[1] گویشور دارد. گستره نژادی لران در مناطق جنوب غربی ایران

 و جنوب شرقی عراق می باشد، هرچند شمار اندکی از گویشوران لر به جاهای دیگری در آسیا و نیز به برخی از شهرهای غربی (آمریکا و اروپا) مهاجرت نموده اند.من جستار زبان شناختی را با چکیده ای از خاستگاه تاریخی لران آغازیده ام، چراکه روشن شده است این کار نقش کلیدی در فهم مرزهای زبانی دارد، به ویژه در دو سوی پیوستار که با انواعی از زبانهای کردی و فارسی شانه به شانه است.پس از آماده کردن این برداشت تاریخی، یک گزارش از پژوهشهایی که پیشتر درباره لری انجام شده ارائه خواهم داد، به ویژه آنچه مربوط است به دوره انقلاب اسلامی ایران. نخستین مساله این بررسی پاسخ به این پرسش است که پیوستار زبان لری شامل چند زبان است؟به طور سنتی لری تحت عنوان یک زبان واحد طبقه بندی شده است، گرچه از جهتی هم نظرات مختلف است و برخی پژوهشگران با نگرشی محافظه کارانه در قیاس با اکثریت فارس زبان ایران بیان داشته اند که لری فقط یک «لهجه» از فارسی است، از جهتی دیگر نیز شمار فزاینده ای از پژوهشگران می کوشند لری را بیش از یک زبان معرفی کنند، (در این نوشته) لکی نیز به عنوان زبانی که لرها در بخشی از سرزمین خویش بدان صحبت می کنند مقداری مورد توجه قرار داده شده است.

بخش اعظم منابع فارسی
(در زمینه لرشناسی)
 برای پژوهشگران غربی ناشناخته است و به عکس پژوهشگران ایرانی هم از تحقیقات منتشر شده در غرب ناآگاه هستند.
پس از بازبینی این نظرات مختلف من پرسش محوری مقاله را با به کارگیری اطلاعات زبان شناختی و زبان شناسی اجتماعی دنبال می کنم، مشاهده گویشوران، بررسی های زبان شناسی زبان شناسان اجتماعی و فهرست واژگانی از مناطق مختلف لرنشین به کار گرفته شده است.با تقسیم بندی لری به سه منطقه زبانی (لرستانی، بختیاری و جنوبی) مطرح گردیده یک نقشه از گروههای زبانی نتیجه مقاله را شرح داده است.زمینه تحقیقاین مقاله یک ترکیب و برداشت است از متون مربوط به موضوع و همچنین تحقیق اصلی زبان شناسی، این بخش پراکندگی ها و دشو.اری های تحقیق تطبیقی که درباره لری در دسترس است را خلاصه می کند و برخی شکافها، تناقضها و ستیزه هایی که در این متون وجود دارد را نشان می دهد، بسیاری از این چالشها به خاطر عدم دسترس و بی سر  و سامانی مناطق لرنشین و فقدان شواهد در تحقیقات قبلی است.به همین ترتیب من هنوز نومیدم که بگویم لری نتوانسته آن گونه که سزاوار است توجهات را جلب کند، به خاطر زبانش که بیش از چهار ملیون نفر بدان تکلم می کنند با یک فرهنگ غنی و همچنین ویژگی های زبان شناسی و اجتماعی پیچیده، شاید این ابهام ناعادلانه به خاطر پژوهش بر همسایگانش فارسی و کردی باشد، چرا که سخنگویان این زبانها به صورت گسترده ای در دانشگاهها هستند، همچنین است در غرب، تحقیقات دانشگاهی درباره لری یک مانع مضاعف دارد، بخش اعظم منابع در دسترس فارسی برای پژوهشگران غربی ناشناس است و به عکس پژوهشگران ایرانی که در مورد لری کار می کنند هم از تحقیقات منتشر شده در غرب ناآگاه هستند.منابع فارسی درباره زبان لری چشم پوشیدنی نیستند و من کوشیده ام که از همه آنچه در دسترس است بهره ببرم، گرچه پر شمار نیستند، و با وجود اینکه دانسته های ما پس از بازبینی متون نارسا باقی می ماند، این بازبینی را برای بررسی مستقیم زبان شناختی لازم دیدم. این بدین خاطر است که داده های زبان شناسی اجتماعی و تحلیل فرهنگ لغتی را به کار گرفته ام تا به پرسش محوری این مقاله بپردازم: حقیقتا گروه لری شامل چند زبان است؟داده های اصلی این مقاله اغلب در طول یک دوره نه ماهه در سال 2000 تا 2001 در ایران به دست آمده است، محدودیتی که وجود داشت آن بود که من فقط می توانستم در بخشی از مناطق لرنشین به گردآوری اطلاعات بپردازم و آنهم منطقه ممسنی (لری جنوبی) بوده است، گرچه می توانستم اطلاعات دست اولی هم از گویشوران بخشهای دیگر لرنشین که در شیراز –جائی که من و همسرم سکونت داشتیم- ملاقات می کردم به دست آوردم، سرانجام پرسشهای باقیمانده از طریق انجمن لری شمال آمریکا مرتفع شدند.
در عراق وضعیت برای لرها کمتر خوشایند است از 1975 عوامل سیاسی موجب مهاجرت دسته جمعی لران عراق به ایران شده است چرا که بیشترین اشتراک مذهبی و قومی را با ایران دارند.
لرها شماری از خانواده اقوام ایرانی (هندو اروپایی) هستند که به ایلهای لر گروه قومی لرها منسوب میباشند، به عبارت دقیقتر این خانواده یک گروه جدا اما مرتبط از چند زير گروه پیوسته از ایلات یا قبایل و طوایف و.. است، شناخته شده ترین این گروهها عبارتند از فِیلی(feyli) یا لرکوچک، بختیاری، بویراحمد، کهگیلویه و ممسنی (چهار گروه اخیر لر برزگ را تشکیل میدهند) فیلی بیشتر به پیشکوه و پشت کوه تقسیم میشود، چند گروه کوچکتر دیگر هم هستند، چهارمیلیون نفز عضو «ایل لر» به حساب می آیند که زبان لری را متفاوت از یکدیگر صحبت می کنند.غیر از جمعیت اندک (نزدیک به 80000) در جنوب غربی عراق، لرها در چندین استان ایران پراکنده اند، زاد بوم لران در بخشی از کوهستان زاگرس گسترده است به علاوه چند منطقه دیگر در جنوب شرق که تا قلب بین النهرین کشیده می شود. در ایران بیشترین تمرکز لرها در استان لرستان، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، بویراحمد و کهگیلویه میباشد، جمعیت قابل توجهی از لرها همچنین در استانهای مجاور یعنی ایلام، اصفهان و فارس زندگی می کنند، به علاوه جمعیتهای تبعیدی به استانهای دیگر ایران هم وجود دارد، گرچه آرایش استانهایی که از زاد بوم لران درست شده اند حسایت برانگیز است برخی از مرزهای استانی با تقسیمات قومی منطبق است، تقریبا این گونه به نظر می رسد که طوری طراحی شده است که خانواده قومی لر متمرکز نباشد یک نمونه تقسیم جغرافیایی یک بختیاری قدرتمند میان چهار استان مختلف است که در سه تا از این چهار استان ادارات دولتی به طور مستقیم از مراکز شهری و به وسیله فرهنگ اکثریت فارسی کنترل میشوند.در عراق وضعیت جمعیت شناختی برای لرها کمتر خوشایند است از 1975 عوامل سیاسی موجب مهاجرت دسته جمعی لران عراق به ایران شده است چرا که این گروه بیشترین اشتراک مذهبی وقومی را با ایران دارند.خاستگاه لرهایک مرد فیلی از خرم اباد یک داستان معروف بازگو می کند که سالها پیش سه برادر بودند که کردان، لران و بختیاریان از نسل ایشانند، این نظر به همین سادگی مقدمه مناسبی است برای بیان جزئیات بیشتری که در این باره در کتابها یافت میشود، پژوهشگران معتقدند که ظاهرا لرها گروهی از طوایف اریایی هستند که از آسیای مرکزی با گذار از شمال دریای خزر از طریق قفقاز آمده اند به آنجا که امروزه ایران می نامیم، گروههای هندو ایرانی دیگر همچون فارسها و کردها نیز حاصل چنین مهاجرتی هستند، لرها نیز همچون دیگر ایرانیان با گروههای دیگر جزئی از یک جامعه بزرگتر هستند، چه ساکنین اولیه ایران مانند ایلامیها و چه مهاجمان هندو اروپایی اخیر.از میان تمام اقوام آریائی لرها از نظر سازمان زبانی رابطه تنگاتنگی با کرد زبانان و فارس زبانان دارند در حالیکه برخی پژوهشگران بیان داشته اند که لرها از کردها منشعب میشوند دیگر پژوهشگران معتقدند که لرها از قدیم الایام گروهی مستقل بوده اند گرچه از دو همسایه فرهنگی خویش تاثیر پذیرفته اند، نفوذ زبانی این دو گروه در مجموعه داده هایی که در ادامه این مقاله ارائه خواهد شد آشکار است.نسب شناسی ژنتیکی زبان لریگرچه لرها از نظر زبانی آشکارا با فارسی مرتبط هستند کارشناسان در این باره اختلاف نظر دارند که لری و فارسی از فارسی باستان منشعب شده اند یا از فارسی میانه –لری همچنین با کردی مرتبط می باشد این ارتباط در گویشهای شمالی لری بیشتر نمودار است- در بخش بعدی من می کوشم که اثبات کنم گویشهای لری یک پیوستار زبانی هستند مابین دو قطب فارسی و کردی.مطابق شماری از منابع لری یک زبان واحد است که به عنوان هندو-اروپایی، هندو-ایرانی، ایرانی، غربی، جنوب غربی، لری شناخته شده است. طبق گفته گریمز[2] لری یک زیر گروه دیگر به نام کومزاری دارد که توسط سه هزار نفر در عمان تکلم میشود هرچند شواهدی که این نظریه را حمایت کند وجود ندارد، دیگر زیر گروههای زبانهای ایرانی جنوب غربی عبارتند از : فارسی، لاری، ایماق، بخاری، دروازی، دهواری، فارسی شرقی، فارسی غربی، هزاره ای، پهلوانی، تاجیکی و تات و شاید بشاکردی در طبقه بندی  گریمزلکی به عنوان گونه ای لری ذکر شده است، اما     وینفور[3] آنرا دوشادوش کردی به عنوان زبانی ایرانی شمال غربی طبقه بندی کرده است. خلاصه اطلاعات این تحقیقات قبلی طبقه بندی های که درباره لری انجام شده ارائه می دهد اما بازبینی آن چند مساله پیچیده را نشان میدهد که باید پیگیری شود رابطه کومزاری و لکی با لری، وجود لرهایی که فارسی را به عنوان زبان مادری صحبت میکنند و لری واحد.قرار گرفتن گونه های کومزاری و لکی زیر چتر شاخه زبان لری یک مساله دشوار است و من مدارکی فراهم کرده ام که نافی این دیدگاه است در نتیجه این مقاله من مدعی هستم که اگرچه کومزاری هم جزو زبانهای ایرانی جنوب غربی است دلیلی برای آنکه آنرا با لری در یک گروه خاص طبقه بندی کنیم وجود ندارد، در مورد لکی من نظر فتاح را می پذیرم که برای لکی بیشتر نسب کردی قایل است تا لری. گرچه این نظر بیشتر مبنای تیپولوژی دارد تا تاریخی.وجود گروههای قومی لر که فارسی را به عنوان زبان مادری صحبت می کنند یک مساله است که عنوان شده است اما بدون مدارک کامل.چند زبان پیوستار لری را تشکیل می دهد؟پژوهشهایی که بر روی زبان لری انجام شده است بیشتر توصیفی است تا تطبیقی. به همین خاطر ارتباط انواع مختلف لری بسیار نامشخص است. تعداد اندکی از نویسندگان به حوزه زبان لری پرداخته اند. من چند منبع را که تاثیر بیشتری داشته اند برگزیده ام.لری به عنوان یک لهجه فارسیپژوهشگران غربی و برخی دانشگاهیان جدید ایرانی در قرنهای اخیر سخن از گونه های «زبان» لری برده اند، اما هنوز یک نگرش گسترده در میان ایرانیان فارس زبان هست که لری فقط یک لهجه و گویش از فارسی است. گرچه تحقیقات زبان شناسان و زبانشناسان اجتماعی اثبات کرده است که لری به راستی یک زبان به شمار می رود. به عبارت دیگر، لری نشان از جزئیات فراوانی از تفاوتها با فارسی دارد چه در زمینه های فونولوژی، مورفولوژی، گرامر و جمله بندی و چه در زمینه واژگان. گویشوران از این تفاوتها آگاهند. گویشوران این دو گونه زبانی ذاتا زبان همدیگر را نمی فهمند، یک واقعیت که البته به خاطر درجه بالای دو زبانگی مردم لر مورد تشکیک واقع میشود. به خاطر این عوامل، متون دانشگاهی کمی وجود دارد که این نظر که لری یک زبان باشد را مورد حمایت قرار می دهد.لری یک زبان منفرد استThe Ethnologue  دیدگاه غالب را چنین ارائه می دهد که لری یک زبان منفرد است، و همه انواع لری لهجه های آن زبان هستند. این دیدگاه به وسیله اسناد حمایت نشده است اما یک نظریه است و اخیرا توسط چند پژوهشگر به چالش کشیده شده است. همانطور که شرح داده خواهد شد و  امان اللهی و Peoples Of Iran هر دو تشخیص داده اند چندین زبان متمایز در شاخه لری وجود دارند.Peoples of Iran: لری و بختیاریپژوهشگران اولیه قرن بیستم یاد آوری می کنند که لری و بختیاری کاملا از یکدیگر متفاوتند. این تشخیص به طور مختصر در یک نقشه بسیار جزیی از Peoples of Iran (Ethnilinguistic Groups) شرح داده شده است. در آن نقشه زبان لری در دو قسمت دیده میشود، بین آن دو منطقه بختیاری وجود دارد.این نقشه به درستی منطقه بختیاری را ترسیم کرده است، اما روی یک نکته تاکید دارد؛ بختیاریها خود را جدا تصور می کنند: آنها اول بختیاری هستند (یک زیر گروه از مجموعه مردم لر) و سپس لرزبان. همچنین بختیاری تنها گونه لری است که گویشوران آن گاهی تصور میکنند یک «زون» یا زبان جداست (ظهراب مددی 1996). به هر حال گویشوران زبان بختیاری هنوز زبان خود را به عنوان یک گونه لری می شناسند (همان طور که ایتالیایی یک نوع از رومی[4] است). داده های زبانشناسی که در بخش بعدی ارائه شده مشخص می کند که بختیاری در حقیقت یک زبان مشخص است که به هرحال بین دو منطقه لری شمالی (لرستانی) و جنوبی (بویراحمدی، کهگیلویه ای، ممسنی و.. ) در نقشه Peoples of Iran نمایانده شده است. به سخن دیگر دو منطقه زبانی لری هر کدام با بختیاری بیشتر نزدیکند تا با یکدیگر، در نتیجه، تقسیم شاخه زبانی به دو بخش مرتبط و متعادل لری و یک منطقه بختیاری جدا نکته نادرستی است که در این نقشه ارائه شده است.امان اللهی: لری باختری و لری خاوریهمچون Peoples of Iran، امان اللهی از تشخیص دو زبان لری جدا سخن می گوید. گرچه تقسیم وی با آنچه در نقشه مذکور آمده است متفاوت می باشد. او در طبقه بندی لری به عنوان یک زبان ایرانی جنوب غربی تابع ارانسکی (oranskij)  است، اما گرچه در مورد تقسیم بندی نوآورانه اش از زیرگروههای لری خودش مسوول است: لری باختری –که نباید این لفظ را با بختیاری اشتباه گرفت- و لری خاوری، از آنجا که او خودش یک لر است این تقسیم بندی قابل توجه می باشد. لری باختری گویشهای خرم آبادی، بروجردی، نهاوندی و دیگران را شامل می شود. لری باختری یا غربی امان اللهی در نقشه Peoples of Iran   با منطقه لری در شمال منطقه بختیاری مطابقت می کند، لری خاوری یا شرقی شامل منطقه بختیاری و همچنین گویشهای متفاوتی که در دزفول و شوشتر صحیت می شوند  می گردد. گرچه او خود اشاره ای مستقیم نکرده است اما به نظر امان اللهی انواع گویشهای لر بزرگ در بویر احمد، کهگیلویه و ممسنی به لری خاوری متعلق هستند.سه زبان لری؟داده هایی که در ادامه ارائه می شوند از تقسیم بندی امان اللهی به لری شرقی و غربی (باختری و خاوری) حمایت می کنند. گرچه این اطلاعات پیشنهاد می کنند که لری شرقی نیز خودش به دو زبان جدا تقسیم می شود: بختیاری و لری جنوبی. لری جنوبی همان منطقه لری است که در نقشه peoples of iran  در جنوب منطقه بختیاری است.در طول زندگی در منطقه ممسنی استان فارس، من متوجه شدم که ممسنی ها برای ارتباط با لرهای مناطق دیگر از فارسی استفاده کنند نه لری، مثلا با لرهای بختیاری یا لرهای غربی. به همین خاطر من تصمیم گرفتم تا تحقیق کنم، و ارقام و اسناد متعددی فراهم کنم.متون موجود به فارسی نشان می دهد که لری جنوبی از دیگر انواع لری متمایز است. لری جنوبی اساسا از سه گروه تشکیل میشود: بویراحمدی، کهگیلویه و ممسنیبازبینی مرزهای زبانیطبق آزمون فرضیه های زبانی مطرح شده در بخش پیشین، من چند ابزار را به کار گرفته ام: مشاهده تفاهم متقابل بین گونه های مختلف، نظر گویشوران درباره امکان تفاهم متقابل با گونه های مختلف و «تحلیل واژه نامه ای».به عنوان تعریفی از آنچه یک زبان را می سازد، من تفاهم دو طرفه را به عنوان یک کلید می پسندم. در مواردی که پیوستگی فرهنگی خیلی بالاست اما مفاهمه بین گونه ها پایین است همین کافیست تا ارتباط دشوار شود (به عنوان مثال گونه های زبان چینی). من بسیار سختگیر بوده ام که تفاوتهای زبان شناختی را بسازم. این به خاطر این خط فکری است که من نتایج جمع آوری شده ام را تفسیر کرده ام.هیچ کدام از ابزارهای شرح داده شده به خودی خود یک معیار قطعی برای تعریف مرزهای زبانی نیست؛ هرچند با آمیختن آنها و با توجه به تحقیقات قبلی یک نشانه سرراست مطلوب که وضعیت زبانی را می رساند فراهم می آید.تفاهم متقابل مشهود (قابل مشاهده)مشاهده تفاهم متقابل ممکن است یک معیار دقیق و مطلوب باشد؛ تقریبا نمونه های کمی وجود داشت که در آن گویشورانی از مناطق لرنشین مختلف با همدیگر در وضعیت طبیعی روبرو می شدند و من می توانستم آنها را مشاهده و مطالعه کنم. در چنین وضعیتهایی که من مشاهده کردم، گویشوران لری جنوبی و بختیاری برای ارتباط با یکدیگر از فارسی بهره می بردند و از به کار بردن گونه زبانی خودشان عاجز بودند؛ به همین ترتیب گویشوران لرستانی و لری جنوبی هم برای ارتباط با یکدیگر از فارسی بهره می بردند. ارتباط گویشوران لرستانی و بختیاری را مشاهده نکردم. در میان مناطق زبانی که منظور من است، گویشوران یک لهجه مرتبط برای ارتباط از فارسی یا زبان دیگری بهره نمی برند.تفاهم متقابل محسوس (احساس و نظر گویشوران)دقت و صحت درک و نظر یک گویشور درباره تفاهم متقابل میان گونه های زبانی ممکن است زیر سوال برود، اما یک مطالعه فراگیر و مقطعی در مناطق مختلف زبانی می تواند در کنار اسناد دیگر یک سند باشد.در بسیاری از مصاحبه ها ، من بیش از 200 مدخل (لغت) درباره تفاهم متقابل محسوس با دیگر انواع پرسیدم. گویشوران منطقه زبانی لرستانی استدلال می کردند که انواع لرستانی قابل درک است. فقط مقداری از مدخلها (لغتها)ی موجود در منطقه زبانی لرستانی در منطقه جنوبی شنیده می شود. همه این موارد می گفتند که آنها نمی توانند زبانی که آنجا صحبت می شود را بفهمند.بسیاری از گویشوران بختیاری گفتند که انواع گفته های بختیاری در چلگرد و کهرنگ به سختی قابل فهم است وگرنه تمام انواع بختیاری به آسانی قابل فهم است. آنها که با گویشورانی از لرستانی و لری جنوبی برخورد داشتند، می گفتند این انواع به سختی قابل فهم هستند.تعداد خیلی کمی از گویشوران لری جنوبی، در فهم سخن گویشوران کهگیلویه مشکل داشتند به این خاطر که گویشوران کهگیلویه در میان گونه های دیگر لری دو گویشی  هستند. تحلیل واژه شماریتحلیل واژه شماری (مقایسه فهرست واژگان) تنها معیار عینی است که در مطالعه برای سنجش خویشاوندی انواع زبانی به کار می اید. گرچه چند ضعف دارد، یکی اینکه این روش فقط یک بخش کوچک از زبان (واژگان) را می آزماید و بنابراین ممکن است مستقیما به تفاهم دوطرفه مربوط نباشد. دیگر اینکه یک نقطه دقیقی وجود ندارد که یک گویش بتواند به عنوان یک زبان تعریف گردد، یا برعکس. به طور تقریبی، انواعی که بین 70-90 درصد تشابه واژگانی دارند ممکن است به یک زبان واحد تعلق داشته باشند یا نه. زبانهای با بیش از 90 درصد تشابه واژگانی معمولا گویشهای یک زبان هستند.برای این مطالعه من دوازده واژه نامه از 225 سرمشق (در صورت دسترسی) از بزرگترین گویشهای سه منطقه فرضی لری گرد آورده ام. به عنوان کنترل و کمک به مشخص کردن مرزهای شاخه لری من چهار واژه نامه مکمل نیز آماده کرده ام (دو نوع فارسی و دو نوع لکی). انواعی که برگزیده شده اند بر مبنای مرکزیت فرهنگی و زبانی موجود در متون و اظهار شده توسط گویشوران در مصاحبه زبان شناختی بوده است. مواردی که در جدول با ستاره مشخص شده اند دارای درجه اعتبار پایینی هستند زیرا تعداد واژگانی برای سنجش زبان شناختی نداشته ام. واژه نامه ها در بخش ضمیمه دو آمده اند.در حدول شماره دو ، برخی از الگوها بدیهی هستند، برجسته ترین الگو وضعیت یک پیوستار است که از فارسی آغاز می شود و از طریق لری به لکی می رسد. انواع زبانی به طور جغرافیایی از جنوب شرقی تا شمال غربی ارنج شده اند. این پیوستار بدیهی است، به عنوان مثال شباهت واژگانی بین لری ممسنی و دیگر انواع لری اینگونه است که هرچه فاصله جغرافیایی بیشتر می شود شباهت واژگانی نیز کمتر میگردد.تعدادی از سرمشقها نیز انصافا اعتبار چنین پیوستاری را زیر سوال می برد. در ضمیمه  دو یک تسلسل منطقی جالب (و نه کامل) در مورد سرمشق انگشت  وجود دارد:
فارسی angušt
لری جنوبی؛ ممسنی tiyluw
لری جنوبی؛ کهگیلویه liyjč
لری جنوبی؛ بویراحمدی kiliyč
بختیاری هفت لنگ kiliyj
بختیاری چهارلنگ anguliy
لرستانی مخلوط kiliiyk
لرستانی، خرم آبادی و لکی kilik
 موارد دیگری هم هستند که تسلسلشان در وهله اول چشم نواز است، مانند سرمشق شماره 24 “bone” ، 148 “run” و 212 “near” در صد بالای تشابه گونه ها مختلف با فارسی یک الگوی دیگر مطرح می کند:وام گیری گسترده از زبان فارسییک الگوی دیگر تقسیم لری به سه زبان است: لرستانی، بختیاری و لری جنوبی. این گروههای زبانی به خطوط سیاه در جدول مشخص شده اند؛ نزدیکی تقریبی 80 درصد سرآغاز تقسیم زبانی است. برای پژوهشگرانی که با تحلیل واژه نامه آشنایند، دقت و صراحت مرزهای زبانی قابل توجه است، غیر از لری لرستانی که تنوع درونی در آن بالاست.نزدیکی جغرافیایی گونه های همسایه (مانند لرستانی با لکی یا فارسی بوشهری و لری جنوبی) با بیشترین شباهت واژگان نشان داده شده است چه بتوانیم آنها را جز یک زبان قرار دهیم و چه نه. این طبقه  بندی پررنگ زبانی نسبت به مرزهای قومی نیز مطابق است.یک لیست از زبانهای لری و گویشهای وابسته شان مبتنی بر این مقاله و آمارهای بالا در ضمیمه دو به دست داده شده است.نتیجه: لری به عنوان یک پیوستار از سه زبانبر اساس متون موجود و همین طور اطلاعاتی که در بخشهای قبلی ارائه شد، به نظر من بهترین طبقه بندی برای لری اینست که یک پیوستار باشد بین گونه های کردی و فارسی، و خودش از سه زبان جدا متشکل باشد: لرستانی، بختیاری و لری جنوبی (مطابق نقشه زیر). 

1- مترجم:در باره جمعیت لرزبان اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، علاوه بر آنکه سرشماری قابل استنادی در این زمینه صورت نگرفته است، هنوز زبان لری و مناطق لرنشین به درستی تعریف نشده اند، نویسنده مقاله (آقای آنونبی) نیز در ادامه به همین مساله اشاره کرده است، عجالتا در باره رقم چهار میلیون این توضیح لازم است عنوان شود که به تصریح خود آنونبی فقط آمار لرزبانان است و نه همه ی «اقوام لر» چرا که به عنوان مثال آنونبی از لرهای فارس زبان سخن به میان آورده است که قومیتشان لر اما زبانشان فارسی است، همچنین گروه زبانی لک از نظر تاریخی، فرهنگی و قومی بخشی از مردم لر هستند اما زبانشان با دیگر لران متفاوت است، در همین مقاله و نیز مقاله دیگری (عنوان: هویت مورد مناقشه لک زبانان لرستان؛ به زودی ترجمه فارسی این مقاله نیز در نشریه لور انتشار خواهد یافت) تاکید کرده است اگر چه هویت قومی لک زبانان بخشی از لرستان است لکی خود زبانی مستقل و جدای از شاخه زبانی لر و کرد می باشد.[2]- Grimes[3]- Winfuhr[4]- Romance          وبلاگ کرانه گمنام                              http://www.denaboy.persianblog.ir                  وبلاگ آموزش های کاربردی                              http://www.et4ir.blogfa.com         وبسایت فرزند دنا                                      http://denaboy.parsaspace.com           

برگرفته از سایت http://www.parsaspace.com/denaboy/karaneh/books1.htm

تاريخ بروز رساني ( 23 آبان 1387,ساعت 19:38:09 )

 

جستاری در باره ی جدایی لر ها-لر بزرگ ولر کوچک

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 2952
نوشته شده توسط atabak   
18 آبان 1387,ساعت 01:41:09

روشن است که بزرگی وکوچکی ،ویژگی هایی هستند که ،دراین مورد،به

گستردگی سرزمین وفراوانی مردم اشاره دارد،به این معنا که سرزمین،

 یکجا بزرگتر ودیگر جا کوچکتر است وبه همین ترتیب،مردم در یکجا بیشتر

 از دیگرجاست واین طبیعی می باشد.

آنچه ،نیاز به بررسی وپژوهش دارد چرایی وچگونگی این پیشامد است

 روزی روزگاری مردمان برای پاسخ به پرسش های پیرامون زندگی ساده ی خود به افسانه بافی واستوره سازی دست میزدند.اینک اما دوران ان بسرآمده وعصر اندیشه  وخردورزیست وبه همین سبب بسیاری پاسخ های پیشینیان تنها در نوشته های تاریخی بجامانده وارزش چندانی ندارد.از این گونه پاسخ ها در باره ی اقوام کرد ولر بسیار است که دیگر ارزش خواندن هم ندارد چه برسد به باز گویی وباز نویسی آنها

 

..کرد ولر جن زاده اند!دیو زاده اند!واینکه لر بزرگ وکوچک از آنجا پیدا شده اند که دو برادر بودند بدر و منصور نام، یکی بزرگتر بر

بر بخش بزرگتر لران وآن یکی کزچکتر وبر بخش کوچکتر لران حکومت کردند و لر بزرگ وکوچک ازآنجا پیداشد و برزبانها افتاد و.....اینها همه افسانه است وره بجایی نمی برد.پیش ازاین نوشتیم که جدایی سرزمین لر بر بنیاد اسناد تاریخی ،بسیار پیش از اسلام ودست کم در آغاز شاهنشاهی اردشیر ساسانی  شکل گرفته است.بدر ومنصور هم هرچند نام های تاریخی هستند اما  در بخش کردن سرزمین لر دستی نداشته اند.جدایی سرزمین وسازمان اداری آن در یورش تازیان بر بنیاد تاریخ تبری و..چنان بود که در حالیکه فیروزان استاندار خوزستان،در نبرد با دشمن بر سر شوشتر درگیر بود،تیرویه فرماندار ایذه ،با فرمانده ی تازی پیمان  آشتی می بندد.از دهه ی چهل به بعد تا سده ی سیم –بویژه آمدن طاهریان وسپس صفاریان و دیلمیان-حاکمان از سوی خلیفه ی بغداد برگزیده می شدند که بیشتر تازیان بودند.ندمه ی دوم سده ی سیم دوران عقاب های کوهستان (زاگرس)فرا میرسد که حسنویه وبدر را در شمال وهزارمرد وهزار اسب در جنوب لرستان بزرگ ،میتوان نام برد.واینها همه پیش از اتابکان بوده اند.نگارنده امیدوار است با  بدست آوردن منابع مورد نیاز از جمله وا پسین جلد های تاریخ کامل-پور اثیر که سیزده جلد ان از سوی انتشارات اساتیر در تهران چاپ وگسترده شده است ومراجعی از تاریخ سلجوقیان ..-گزیده ی تاریخ بختیاری را که تاکنون بخش هایی از آنرا در تارنمای خود در دید همتباران وخوانندگان گرامی قرار داده است ،بپایان بردودر اختیار قرار دهد تا تاریخ ما و نقش نیاکان ما در تاریخ منطقه وایران،بطور بایسته و...تا حدودی روشن گردد.در هر صورت زمان زمان پژوهش واندیشه وخردورزیست ودوستانی که در تارنما هایشان بویژه به تاریخ می پردازند باید با وسواس وحساسیت بالا دست به قلم برند .

 

آن. نوشته هایی از قبیل وجود دوبرادر بزرگ وکوچک وحکومت آنها بر لر،از مقوله ی انتخاب ساده ترین وعامیانه ترین پاسخ هاست، از آن نوع که در پاسخ تبار لر (وکرد) گفته اندکه حتا ارزش خواندن هم ندارد.تقسیم لر ،دراصل تقسیم سرزمین لر بوده است که برابر نوشته های موثق و قابل اعتماد در پیش از اسلام ودر دوران اشکانیانُا (پیش از آن منابع ساکتند)آغاز ودر زمان ساسانیان ،تثبیت وتا پیش از صفویه ادامه داشته است.در اینجا به دو منبع یکی نوشته شده در سده ی پنج پیش از میلاد مسیحُ توسط موسا خورنی ،تاریخ وجغرافیا نویس ارمنی ودیگر ی تاریخ یعقوبی- نوشته شده در سده ی سوم هجری ،توسط احمد فرزند ابی یعقوب اشاره می کنیم پیش از آنکه نوشته های آن دو نویسنده را بیاوریم اشاره به شهرهای لر نشین که خوشبختانه پس از گذشت نزدیک به سه هزارسال همچنان لر نشین هستند،خالی از فایده نخواهد بود.مهمترین شهر های لرنشین از شمال به جنوب عبارت از :ماسپتان –مهرگان کتک و–ایذه بوده اند که بمرور برآنها افزوده شده است در تقسیم سرزمین لر دو شهر نخست که برابر استان های ابلام ولرستان امروزی اند به کوست یا خوره ی خوربران =غرب وایذه به – کوست نیمروز =جنوب پیوند داده شد. مرکز کوست خوربران ،آذربایجان ومرکز کوست نیمروز فارس بوده است....آما از آنجا که نوشته ی یعقوبی کاملتر از موسا خورنی است ،آنرا می آوریم وهمین جا به نکته ای

مه اشاره می کنیم وآن اینکه می توان هرگونه اختلاف در رفتار وکردار وگفتار این دو بخش لررا ناشی ازارتباط

ار هزاران ساله ی انها با شمال وجنوب دانست،بویژه اختلاف در گویش انها.اما نوشته ی یعقوبی(جلد نخست ص دویست وهجده-بنگاه ترجمه ونشر کتاب 1342)شهر هایی که دولت ایران(پیش از اسلام)آنها را مالک بود وبرآنها پادشاهی داشت بدینقرار است: از استان خراسان:.....واز استان قهستان(کوهستان):تبرستان،ری،قزوین،سپاهان،همدان،نهاوند،دینور،حلوان-ماسبذان،مهرجانقذق،شهرزور،سامغان(جنوب غرب قزوین)،آذربایجان،واین استان را سپهبدی بود بنام سپهبد اذربایجانوکرمان وفارس:که شهرهای آن استخر است وشیراز واردکان و نوبندگان و جور =گور وکازرونو فسا ودارابگرد واردشیر خوره وشاپور واهواز که شهرهای جندی شاپوراست وشوش ونهر تیری ومناذر و شوشتر و ایذج ورامهرمز ،اینها را سپهبدی بود بنام سپهبد فارس.

واستان عراق که چهل وهشت ناحیه در امتداد فرات ودجله داشت:......

.لر کیست ولران کیانند؟

 

لر !چیست وچه معنا ومفهومی را میرساند؟

چرا برخی از کردان -لر را کرد میدانند؟

چرا برخی لر را تنها لر وبرخی فارس میدانند؟

...وبرای همگرایی قوم لر ودیگر اقوام ایرانی -ما لر ها -چه باید بکنیم؟

..برگرفته از سایت http://khamyar.blogfa.com/
تاريخ بروز رساني ( 19 آبان 1387,ساعت 09:53:27 )

 

دفاع از حقوق ملی- مدنی و فرهنگی ملیت های ایرانی

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
مقالات
20 دی 1392
بازدید: 1278

 

دفاع از حقوق ملی- مدنی و فرهنگی ملیت های ایرانی PDF چاپ ایمیل به دوستان
نوشته شده توسط Administrator   
18 شهريور 1387,ساعت 12:03:04

بسیاری از جریانات سیاسی، همانند حکومت سرکوبگر و مافیایی (نظامی ، ملایی )جمهوری اسلامی موجود، با سکوت و بی تفاوتی معنی دار! از پاسخگویی به سوال حق تعیین سرنوشت طفره می روند و برخی نیز با ساختن این سوء ظن همیشگی که.... خطر تجزیه وجود دارد... تمامی گرایشات برابری طلبانه در بین ملیت های ایرانی ِ غیر فارس را زیر هاله ای از ابهامات فرو می برند.

مدت زیادی است که بحث هایی از قبیل " ایجاد وحدت " و یا یافتن " اتحاد عمل ِمشترک " با شرکت قریب به اتفاق فعالین فرهنگی و سیاسی ، صفحات سایت های الکترونیکی بسیاری از جمع های موجود  در خارج از کشور را پر نموده است. مطلب نویسان در این زمینه هر کدام به شکلی به حلاجی آن پرداخته و بر اساس درک و میزان شناخت خود راه حلهایی را نیز پیشنهاد نموده اند. می شود گفت که پیشنهادات بسیاری از علاقمندان دلسوزانه بوده و پیامی اتحادگرایانه را با خود داشته است که به جای خود قابل تمجید می باشد.
قبل از پرداختن به ضرورت اتحاد عمل همه جانبه، به طور خلاصه به برخی مسائل گرهی که کماکان مانع شکوفائی روابط ها گردیده است می پردازم. البته برخی از این معضل ها و گره های مورد اشاره، ریشه در فرهنگ و باورهای قدیمی دارد و به طور بنیادی مرتفع نگردیده است و بدین سبب باعث هرز رفتن انرژی ها و دوری گروه ها از یکدیگر شده است. البته درد مهاجرت و دوری از مردم نیز، فاکتوری است منفی و به سهم خود و به میزان زیادی بر مناسبات جاری کنونی تاثیرات نامطلوب داشته است.

ریشه در چیست؟
بطور کلی به نظر می رسد که یکی از دلایل پراکنده گی ها، نبودن یک تفکر بنیه دار، فراگیر و مشترک در بین فعالین سیاسی باشد. بویژه برای روشنفکران و نخبگان سیاسی که عادت دارند برای هر حرکتی چاشنی ایدئولوژیکی را همراه نمایند، پذیرش وضع موجود و مشاهده خلا ایدئولوژیکی وجهانشمولی، دلیلی برای گریز از سازمان یابی می باشد.
یک نگاه به گذشته به صراحت نشان می دهد که تا چه مقدار از انرژی و وقت روشنفکران ایرانی را مناقشات و دعواهای ایدئولوژیکی به خود مشغول کرده بود. تغییر مسیر جنگ سرد و تحولات در معادلات و صف بندی های جهانی نیز، ضربه ای بوده است بر این باور دیرینه و تاریخی.
اما بر خلاف روشنفکران خاورمیانه و ایران، که برای وارد شدن بر هر موضوعی اصالت را بر ذهن محول نموده و دنبال پلمیک های ایدئولوژیک می باشند، در کشورهای غربی بیش از چند صد سال است که بر امپریسم و واقع گرایی روی آورده شده و در پاسخگویی به مسائل موجود و عینی، بر فرمول بندی های تراوش یافته از ذهن " روشنفکر" و یا " روحانی " روی آورده نمی شود. مضامین اندیشه ها و مکاتب سیاسی در غرب و بویژه نحوه نگرش غربی ها به مسائل سیاسی روز دقیقا از این جایگاه نشات می گیرد. (دکارت و شمردن دندان اسب مثال خوبی در این مورد میباشد.)

برای مشاهده تاثیرات این دو نگرش ِ کاملا متفاوت کافی است نگاه کنید بر و ضعیت اپوزوسیون سیاسی در ایران: آیا بین هواداران نیروهایی که جملگی هم مسلمان هستند و هم مخالف رژیم؟ کوچکترین تفاهم سیاسی بوجود آمده است؟ یا بین سلطنت طلبان و جمهوری خواه ها و یا لیبرال– دموکرات های متنوع ایرانی، آیا هرگز پلاتفرم مشترک و قابل میثاقی ارائه گردیده است؟... بین چپ های سابق چطور؟
آیا در بین جریانات گوناگون چپ که اکثرا خود را کمونیست و یا سوسیال دمکرات و غیره می نامند، اتحاد عملی صورت پذیرفته است؟ ظاهرا همه خواستار تغییر حکومت در ایران می باشند و آزادی و عدالت اجتماعی را با تعبیراتی ویژه تر در برنامه سیاسی خود گنجانیده اند ولی بیش از اینکه متحد یکدیگر باشند، مناسبات انفصال گرایانه را پیشه گرفته اند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که در اوایل روی کار آمدن این حکومت، جریانات متعلق به اپوزوسیون، شناخت کافی از ماهیت و اهداف فقهای حاکم نداشته اند! و بنایر این چنین کردند و چنان! آیا امروز هم دلیل متفرق بودن جریانات اپوزوسیون، ریشه در قلت تجربه ها دارد؟.... مسلما نه!. امروزه جملگی جریانات موجود وضعیت را درک می نمایند و در دادن شعارهای تند و تیز، گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند ولی آنچه که یافته نمی شود، حرکتی مشترک و جمعی و کارساز علیه همین حکومت می باشد. پس علت در کجاست؟ آیا در فقدان دانش لازم برای تحلیل از ماهیت حکومت اسلامی موجود است و یا واقعا کاسه ای دیگر زیر نیم کاسه قرار دارد؟
شاید چنین تصور گردد که بخش بزرگی از اپوزوسیون ایرانی هریک به شکلی، چه از لحظ سیاسی و چه ایدئولوژیکی، ضرباتی را متحمل گردیده اند و از فعالیت و ترمیم تشکیلاتی خود باز مانده اند. برخی نیر چنین نتیجه می گیرند که سازمان های چپ ایرانی که در مناقشات ایدئولوژیکی جایگاه شاخص تری را در خاورمیانه داشته اند، به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی، هر کدام به جایی پرت گردیده و از فعالیت درمانده اند! چنین استدلالی هرچند که انگشت بر موضوع بسیار متداول یعنی بر " شکست ایدئولوژیکی " می گذارد و اما در ریشه یابی انفعال، دور باطل را می پیماید و با عمده کردن یک پارامتر، بن بست کنونی را توجیه می نماید.
امروز، همه شاهد هستیم که چپ ها و احزاب کمونیست کشورهای دیگر و از جمله کشورهای سوسیالیستی سابق که وضعیتی مشابه داشته اند، هر کدام با اندک ابتکاراتی به فعالیت سیاسی خود ادامه داده و بعضی نیز چون حزب کمونیست کشور لهستان، با تغییراتی در برنامه سیاسی خود و پذیرش قوانین و مناسبات انتخابات آزاد، تا حد کسب قدرت مجدد پیش می روند. بنا بر این آنچه که بر فعالیت جریانات چپ سایه افکنده است، نمی تواند، بحران ایدئولوژیکی و یا مسائلی از این قبیل باشد.
   گفتیم که در جوامع پیشرفته غربی، تعلقات اتنیکی و یا مسلکی و یا ایدئولوژیکی و... مانع نزدیکی جریانات به یکدیگر نمی باشد. امروزه حتی احزابی که سابق بر این بر جناحین آشتی ناپذیر چپ و راست تقسیم می گردیده اند، با تشکیل دادن حکومت های ائتلافی به همکاری می پردازند. در این مورد کشور آلمان را می توان مثال آورد که حکومت ۴ ساله آن بین دو حزب قدرتمند این کشور، یعنی سوسیالیست های چپ و دموکرات مسیحی ها تقسیم گردیده است. حتی در کشورهایی مانند مراکش و تونس و یمن و ... نیز ائتلاف های فرا ایدئولوژیکی متحقق گردیده است.
اگر گردش جهان و وزش طوفان سیاسی، چپ ها را در ایران زیر سوال برده باشد! برای جریانات ایدئولوژیکی رقیب چون طرفداران سلطنت، قضیه حالت دیگری را داشته است. جریانات متعلق به این گرایش، با مشاهده بحران چپ، سالها بود که گرد و خاکی بالا آورده بودند و حتی بعضی ها شعار "حکومت فدراتیو" در سایه شاه جوان را هم داده اند! حال چه شده و این شعارها یکباره کجا رفته اند؟ آیا تضعیف چپ در ایران، همانطور که ادعا می گردید! بر استحکام دموکراسی ِ مورد ادعای آنان افزوده است؟. چپی ها، ائم از کمونیست ها و مدعیان سوسیال دموکراسی در ایران ِ فردا چطور؟ آیا... آنان کماکان خواهان حکومتی خلقی – دموکراتیک در کشور ایران هستند؟
تا آنجایی که مشاهده می گردد، امروز نه تنها چپ ها از "حکومت خلق ها" دست برداشته اند، بلکه سلطنت طلبان و جمهوری خواهان نیز در مقابل ِ حقوق قانونی ملیت های غیر فارس در ایران چون ترک های آذری و کردها و ترکمن ها و بلوچ ها و عرب ها ولرها و قشقایی ها و غیره سکوت نموده اند.هر چند آنان نیک می دانند که، دموکراسی در کشوری مانند ایران بدون رعایت حقوق برابر ملیت ها، ناممکن می باشد. بسیاری از این جریانات سیاسی، همانند حکومت سرکوبگر موجود، با سکوت و بی تفاوتی معنی دار! از پاسخگویی بدان طفره می روند و برخی نیز با ساختن این سوء ظن همیشگی که.... خطر تجزیه وجود دارد... تمامی گرایشات برابری طلبانه در بین ملیت های ایرانی ِ غیر فارس را زیر هاله ای از ابهامات فرو می برند.
آری: مسائل موجود در ایران چندان نیازی بر تحلیل های پیچیده تئوریک ندارد. حکومتی آمده است که تبعیت جمله انسان ها را از فقیهان شیعه مذهب طلب می نماید. در این نوع حکومت، همچنانکه از زبان نزدیکترین همکاران سابقش آقای اکبر گنجی... آمده است.... اعتراض و ابتکار و آزادی هر سه، سالهایی است که مرده اند. ملت و خلق و حریت و فرهنگ نمی تواند سازشی با اینگونه حکومت ها داشته باشد. در چنین نظامی، انسان در حد یک بنده و یک برده تنزل داده می شود و هر نوع اعتراضی تمرد و کفران نعمت شناخته می شود. جریاناتی که با بهانه قرار دادن تجزیه ایران از مبارزه جدی با این نظام می گریزند در واقع آب به آسیاب این حکومت می ریزند.
اعتقاد راستین به دموکراسی، با هر نگرش و جهانبینی، در واقع پذیرش حقوق همه انسان ها از هر رنگ و مسلک و ملیت و زبان می باشد. جریانات اپوزوسیون ایرانی آن بهتر که به جای دوچار شدن بر توهم " تجزیه ایران " که بدون شک از جانب حکومت های استبدادی بافته می شود، یکبار هم شده انرژی و توان خود را مصروف یافتن فرمول و آلترناتیوی دموکراتیک – انسانی در ایران بنمایند. متهم کردن فرزندان مناطق ملی در ایران به "ناسیونالیسم" که ... فقط حقوق برابر و عادلانه خود در ایران را مطرح می نمایند، نمی تواند عادلانه باشد.

شهریور 1387 برابر با اوت 2008

 ت آتابای

تاريخ بروز رساني ( 03 آبان 1387,ساعت 08:18:52 )

 

تازيانه توسعه رضاخاني بر پشت عشاير « لر »

  • چاپ
  • ایمیل
توضیحات
اتابک لرستانی
بیانیەها
20 دی 1392
بازدید: 2830
نوشته شده توسط atabak   
19 مهر 1387,ساعت 12:01:51
اميد گوهري ،،، شواهد هر چند اندك تاريخي نشان ميدهد كه دولت مردان حاكم در ايران از زمان صفويه تا كنون بيش از آنكه مردم و خواسته هاي آنان را در نظر داشته باشند به فكر خودوقوم وقبيله خويش خود بوده اند و بيش از آنكه در راستاي توسعه سياسي قدم بر داشته باشند در راستاي تمركز قدرت، تبعيض و بي عدالتي حركت كرده اند . حاكمان صفويه با تعيين مذهب تشيع به عنوان مذهب رسمي كشور ، عده زيادي از ايرانيان از قوميت هاي مختلف را به جرم سني بودند كشتند.





شواهد هر چند اندك تاريخي نشان ميدهد كه دولت مردان حاكم در ايران از زمان صفويه تا كنون بيش از آنكه مردم و خواسته هاي آنان را در نظر داشته باشند به فكر خودوقوم و قبيله خويش خود بوده اند و بيش از آنكه در راستاي توسعه سياسي قدم بر داشته باشند در راستاي تمركز قدرت، تبعيض و بي عدالتي حركت كرده اند . حاكمان صفويه با تعيين مذهب تشيع به عنوان مذهب رسمي كشور ، عده زيادي از ايرانيان از قوميت هاي مختلف را به جرم سني بودند كشتند.
حاكمان قاجار گرچه مقدمتا به شاخص هاي توسعه لبيك گفتند ولي بعد ها خودشان زمينه مرگ توسعه را با مرگ امير كبير و عباس ميرزا فراهم كردند.
حكومت پهلوي با برداشتي غلط ونفي قوميت ها وجوامع عشايري سعي در ايجادتحول اجتماعي ورنسانسي اقتصادي و سياسي در ايران داشتند درحالي كه امتناع از به رسميت شناختن هويت وفرهنگ يك قوم خود يكي از اشكال سركوب و ظلم وستم تلقي مي شود . ‎
در يك تقسيم بندي كلان، سكنة ايران هميشه به سه جامعه شهري، روستايي و عشايري تقسيم مي‌شوند. جوامع سه‌گانه مذكور، هركدام داراي شيوة زندگي و آداب و رسوم و ويژگي‌هاي مخصوص به خود مي‌باشند. جامعه عشايري، داراي سابقه طولاني در تاريخ و فرهنگ اي
http://balabarz.blogfa.com/post-32.aspران است، تا جايي كه مي‌تو xان مدعي شد كه اكثر حكومتهاي ايران يا خود ريشه و منشاء عشايري داشته‌اند و يا به كمك عشاير بر سر كار آمده و حكومت خود را تداوم بخشيده‌اند و يا مدعي و رقيب آن بوده‌اند.
تنها حكومتي كه طي هزاره‌هاي اخير، نه تنها منشاء عشايري نداشت، بلكه به شدت در جهت ضديت با آن حركت مي كرد، حكومت ‎ پهلوي بود. پژوهشگران علتهاي متعددي براي اين امر برشمرده‌اند.. از جمله اينكه انگليسي‌ها، با گماردن فردي غير عشايري به عنوان شاه ايران، پيش‌بيني روزي را كرده بودند كه وقتي او را از اسب قدرت به زير كشيدند، وابستگي قومي و عشيره‌اي در كشور موجب درد سر نشود.
حكومت پهلوي، تمام ايلات ايران را هم به دلايل سياسي و هم به خاطر آن تصوري كه قدرت مسلط از فرهنگ غربي و مفهوم «پيشرفت» داشت، مجبور به اسكان در ييلاق يا قشلاق كرد و ارتش را براي اجراي اين طرح و ممانعت از كوچ عشاير، در ايل راهها مستقر نمود.
هر چند، طرح اسكان اجباري عشاير در شهريور 1320 شكست خورد و در اين تاريخ همه ايلات ايران، كوچ بزرگ و جمعي خود را از سرگرفتند و اكثر مرتعها و مراكز تجمع انساني كه طي سالها اسكان اجباري در سرزمينهاي ايلي ساخته بودند، متروك و به فراموشي سپرده شدند.
با روي كار‌آمدن رضاخان، عشاير به عنوان رقيب پرقدرت و در عين حال مزاحم قدرتهاي خارجي به ويژه انگليسي‌ها كه براي غارت نفت ايران به امنيت نياز داشتند، هدف بي‌رحمانه‌ترين و ناجوانمردانه‎ترين كشتارها و توطئه‌ها قرار گرفتند. رضاخان دو سياست «تخته قاپو» و «خلع سلاح» را عليه عشاير كشور انتخاب و همزمان اجرا كرد. وي قسي‌القلب‌ترين افسران ارتش خود را براي اجراي اين دو سياست انتخاب نمود.
داستان رفتارهاي غيرانساني و كشتارهاي وحشيانه ارتش رضاخاني در برخورد با عشاير، بويژه عشاير غيور لر بسيار تلخ و دردآور است . عمليات مربوط به خلع سلاح لرها در سال 1302 شمسي شروع شد و به‎رغم موفقيتهاي متعدد ارتش، در سال 1303 شمسي مذاكرات مربوط به رؤساي قبايل كه به نظر مي‌رسيد حاضر به تن در دادن به شرايط جديد باشند، به خوبي جريان داشت. تعداد مشخصي اسلحه تحويل شد و استقرار قدرت ارتش به نحو مساعدي پيش مي‌رفت .
مع‌ذلك امير احمدي كه فرماندهي لشكر غرب و از جمله جبهه لرستان را برعهده داشت، دستور قتل تعدادي از سران لر را كه خودشان را به عنوان گروگان تسليم وي كرده بودند، صادر كرد. امير احمدي قول داده بود كه آنان را عفو كند و لذا پشت يك قرآن را مهر كرده بود. اين قتلهاي خيانت‌آميز فوراً آتش جنگ ديگري را برافروخت. لرها حمله شديدي را عليه يك پادگان در خرم‌آباد تدارك ديدند كه منجر به شكست و تلفات شديد و محاصره پادگان خرم‌آباد شد. اقدام ناجوانمردانه اميراحمدي خسارات مالي و جاني بسيار زيادي وارد كرد. شورش جديد در لرستان بدون شك، به علت خشم و انزجاري بود كه در اثر اعدام روساي قبايل به مردم آنجا دست داد.
در واقع لرها خودشان طي نامه‌اي به مجلس اعلام كردند كه آنان ايرانياني وفادار هستند، ولي براثر اقدامات فرماندهي لشكر غرب مجبور به جنگ شده‌اند. اين عقيده به نحو گسترده‌اي حتي در درون خود ارتش نيز رواج داشت كه امير احمدي شخصاً و مستقيماً مسئول اين شورش است . ‎ در يك تحليل ساده گفته اند: انگيزه امير احمدي در ارتكاب اين قتلها صرفاً حرص و آزمندي شخص وي بوده است. [ زيرا] سران لرها، افرادي متمول بودند و وي اميدوار بود كه به بخشي از ثروت آنان دست يابد، كاري كه با رؤساي قبايل ديگر نيز كرده بود. وي در واقع افسري قسي‌القلب، بيرحم و بي‌صفت بود و به همين دليل به قصاب لرستان مشهور شد.
اما اگر اين حركات بر روي انگيزه‌هاي شخصي استوار بود چرا ديگر افسران نيز دست به چنين كارهايي زده‌اند؟ براي مثال سرگرد رضاقلي خان فرمانده نظامي دزفول، ابراز عقيده كرد كه سران لر و عرب بايد به هر طريق ممكن كه اقتضا كند، حتي با زدن خنجر از پشت هم كه باشد، دستگير و اعدام شوند و امور خوزستان و لرستان بايد بر پايه سركوب تمام رهبران قبايل و نابودي همه مقامات محلي نظم و نسق يابد. هر چند لرها در سال 1304 شروع به تسليم سلاحهاي خود كردند و تعداد زيادتري از افراد هم با در دست داشتن امان‌نامه براي بحث درخصوص آيندة خود به مقر نيروهاي ارتشي مي‌آمدند اما بار ديگر در مهر ماه 1304 فرمانده نظامي مرتكب عملي رياكارانه نظير نيرنگ اميراحمدي شد و عده‌اي از سران قبايل لر را كه تعدادشان كمتر از 20 نفر نبود و در واقع تقريباً همة آنها از سران قبايل مهم به شمار مي‌آمدند و امان‌نامه داشتند، در خرم‌آباد دستگير و اعدام كرد. فرمانده مزبور علت اين اقدام خود را ‌چنين توجيه مي‌كرد كه افراد قبايل بدون داشتن رهبري، قادر به جمع شدن به دور يكديگر و ايجاد يك نهضت مخالف عليه دولت نيستند.
اين توجيه به روشني نشان مي‌دهد كه اتخاذ روشهاي مزبور را نبايد صرفاً ناشي از بي‌رحمي فرماندهاني دانست كه خودسرانه عمل مي‌كردند بلكه ثمره‌ي ديدگاههايي بود كه در ميان نظاميان ارشد بسيار رايج بود و موافقت رسمي بالاترين سطوح ارتش و حكومت را هم داشت. طبيعتاً قتل رؤساي قبايل، خصومتهاي ديرينه لرها را تجديد كرد و در ظرف يك ماه، منطقه جنوب لرستان دوباره صحنه ناآرامي شد.
آن لمبتون، سياست رضاشاه را در قبال ايلات و عشاير كوچ‌نشين و اسكان آنها چنين بيان مي‌كند: از كوچ و مهاجرت سالانه ايلات در فصل زمستان به چراگاههاي تابستاني جلوگيري به عمل آمد. براي اسكان ايلات هميشه مكانها و مناطق مناسب انتخاب نمي‌شد، بهداشت و آموزش آنها تأمين نمي‌شد و تسهيلات كافي از طريق آموزش كشاورزي و تهيه ابزار و آلات كشاورزي در اختيار ايلات قرار نمي‌گرفت.
وي معتقد است: سياست ايل‌زدايي رضاشاه كه اصلاً خوب درك نشد و به نحو نامطلوبي به اجرا درآمد، منجر به وارد آمدن زيانهاي سنگين به احشام و چوپانان و در نتيجه تقليل تعداد آنها و فقر ايلات شد. هر چند در اين مدت، قتل و غارتها، ضربات سهمگيني بر پيكر عشاير فرود‌ آورد و فشار طاقت‌فرسايي را بر آنان وارد ساخت، اما چون كوچ و اسلحه در زندگي عشاير منطق اجتماعي و اقتصادي نيرومندي داشت، اين طرح با مقاومت روبرو شد و علي رغم تحمل ‎ سختيهاي فراوان، عشاير همچنان به زندگي خود ادامه دادند. تا جايي كه در اولين فرصت اتاقها و خانه‌هايي را كه دولت براي آنها ساخته بود، ويران كردند و به زير سياه چادرها رفته و سلاحها را از دل خاك در آورده و روغن كاري كردند و با خصم به نبرد جانانه‌اي پرداختند.
نوشته شده توسط  امید گوهری  و از سایت
تاريخ بروز رساني ( 19 مهر 1387,ساعت 20:03:49 )

 

  1. بختياري ها و مشروطه...
  2. فراخوان کمک از اندیشه های آزادیخواهانه و عدالت طلب
  3. مفاخر سرزمین
  4. سیزده اصل ساده برای پیش بینی آینده یک حکومت

صفحه67 از79

  • شروع
  • قبلی
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • بعدی
  • پایان